loading...
►███▓▒░░ضامن چت ░░▒▓███◄
ضددختر

مجیدقزوین بازدید : 22 چهارشنبه 13 دی 1391 نظرات (0)

مي نيو :بند کفشم بندش بازه ميشه برام ببندي؟

ته کيونگ:چي؟تو فکر کردي من خدمتکارتم که اين جوري حرف ميزني؟

مي نيو:نه خواهش ميکنم

ته کيونگ پاتو بيار جلو

ته کيونگ داشت بندو ميبست که يه دفعه مي نيو رو صورت ته کيونگ بالا مياره

ته کيونگم که خيلي وسواسيه  غش ميکنه

مدير رو به جرمي:مي نيو کجاست؟

جرمي يادش مياد که مي نيو قرار بود بره بالا پشت بوم

ميره بالا که يه دفعه با ديدن ته کيونگ تو اون وضع شيشه ي آبجو از دستش مي افته

با موبايلش زنگ ميزنه به شين وو

جرمي :شين وو بدو بيا که ته کيونگ غش کرده

خلاصه شين وو و جرمي مي نيو و ته کيونگو رو کول ميکنن

فراداي اون روز فيلن ته کيونگ تو اينترنت پخش ميشه

همه ي طرفدارا جلوي خونه ي گروه جمع ميشن و شعار ميدن که اي مي نام رو از گروه بيرون کنيد از وقتي اومده براي گروه بد بياري آورده يالا يالا

مي نيو با همين صدا از خواب ميپره و ميبينه لباس يه ذره کثيفه و کم کم اتفاقات ديشب يادش مياد و با خودش ميگه:خداي من چه غلطي کردم

آروم وارد اتاق ته کيونگ ميشه و ميبينه خوابه و تمام صورتش جوش زده

يه لحظه آب دهنشو قورت ميده و آروم درو ميبنه

ميره داخل آشپز خونه و براش يه صبحونه خوشمزه حاضر ميکنه

غذاهارو ميذاره تو سيني وميره سمت اتاق ته کيونگ

در ميزنه ولي کسي جواب نميده

درو باز ميکنه و ميره داخل ميبينه ته کيونگ حمومه صبحونه رو رو ميزش ميذاره

يه دفعه ته کيونگ از حموم مياد بيرون

با ديدن مي نيو عصباني ميشه و سرش داد ميزنه:برو گمشو آدم چرک ديگه نيا تو اتاقم ميدوني چرا از آدمايي مثل تو بدم مياد چون کارايي ميکنن که من بدم مياد

تو بايد از گروه بري و گرنه من نميمونم

که......
مي نيو :منظورت چيهها؟

ته کيونگ همين که شنيدي برو از گروه گم شو

مي نيو :اين آرزوي من بوده که خواننده بشم چرا بايد بخاطر تو ولش کنم ؟

بعد ميره سمت اتاق تمرين کلي تمرين ميکنه

آخر سر خيس عرق ميشه

طراح گروه که نامزد رئيس کانگ بود ميدونست اون دخترهو کمکش ميکرد

ته کيونگ:که هنوز تو بهت حرف مي نيو بود ميگه :چي؟ به من که کلي براي اين گروه زحمت کشيدم ميگه بو؟ها بچه پررو هر طور شده حال تو رو ميگيرم

بعد به سمت هتل ميره و اتاق رزور ميکنه

مدير با ته کيونگ مکاتبه تصويري مي کنه

مدير:اگه لپ تاپ نباشه من نمي تونم باهات حرف بزنم اين ديگه چه وضعه شه ها؟

ته کيونگ :خب حالاکه چي ؟حرفتو بزن کاردارم

مديرميخواستم بگم که برنامه آلبوم شيشم رو ايميل زدم ببينش

ته کيونگ :باشه بعدا ميبينم

مدير:نه همين الان بازش کن و ببينش

ته کيونگ:باشه

مدير:خوبه بدو

ته کيونگ:اما اشتباه ايميل زدي قرارداد مي نامو فرستادي

مدير :واقعا باشه صبر کن ميرم فلشو ميارم فکر کنم داخل اونم راستي قطع نکن الان ميارمشو ايميلش ميکنم

ته کيونگ:باشه

طراح:بيا بريم داخل اتق مدير تا لباستو درست کنم

مي نيو :باشه

مي نيو و طراح وارد اتاق ميشن

ته کيونگ که هنوز داشت با لپ تاپش از تو هتل اونجا رو ميديد ميبينه که مي نيو و طراح وارد اتاق شدن

ته کيونگ با خودش ميگه:اينا اينجا چي کار ميکنن؟

طراح:تو چه شکلي ميتوني طاقت بياري؟

مي نيو :در چه مورد؟

طراح:اين که وانمود کني پسري

ته کيونگ که داشت ميديدو آب ميخورد آب پريد تعو گلوشو سرفه کرد

ته کيونگ:چ......چ......چ.....چي....چي؟

درجا ضبط ميکنه که مي نيو و طراح چي ميگن

طراح:ناراحت نميشي که بايد مث پسرا رفتار کني و موهاتو کوتاه کني؟من که نميدونم چه طوري ميتوني سينتو بپوشوني؟

مي نيو:آره ناراحت ميشم اما اشکالي نداره با پارچه کلف ميبندمشو و پنهونش ميکنم

طرح:راستي برو حموم تا پسرا تمرينشو تموم نشده و حموم نرفتن

مي نيو:باشه

بعد به سمت حموم ميره سريع دوش ميگيره  داشت موهاشو خشک ميکرد که ميبينه پسراي که اونجا رقص تميرين ميکردن به همراه گروه دارن ميان

مي نيو پشت ديوار قايم ميشه

مي نيو :واي خداجونم چي کار کنم ها؟اگه لباساشو در بيارن چي؟و زبونشو گاز ميگيره

چشاشو ميبنده و ميخواد رد بشه که شن وو رو چشاي مي نيو حوله ميذاره

شين وو:تو اينجا باشي نمي تونم لباسامو در بيارمو حموم کنم برو

مي نيو:باشه
مي نيو با خوشحالي از اون جا دور ميشه

مي نيو:واي دستش درد نکنه

که يه دفعه ته کيونگبازوي مي نيو رو ميگيره و ميبردتش

مي نيو:چرا هي منو با خودت ميکشي ميبري؟نکنه دوباره ميخواي ازم تست بگيري؟

ته کيونگ:ساکت شو !دختر دروغگو

مي نيو با ناباوري:چي؟

ته کيونگ:من همه چيو ميدونم نميخواد ازم مخفي کني حالا بازم ميخواي داخل گروه بموني؟و با نيشخند دوباره دست مي نيو رو ميکشi

ته کيونگ مينيو رو ميبره بالا پشت بوم سالن تمرين

ته کيونگ:چرا خودتو بجاي پسرا جا زدي؟

مي نيو:خواهش ميکنم بگو از کجا فهميدي ها؟

ته کيونگ:حرفايي که مي نيو و طراح ميزدندو با لپ تاپ ضبطميکنه و ميريزه تو موبايلشو و نشون ميده

مي نيو ميره تو بهت

ته کيونگ:خب ديگه برم به مدير نشون بدم فعلا خداحافظ

ته کيونگ سوار آسانسور ميشه همين که داشت در بسته ميشد مي نيو موبايلو از دست ته کيونگ ميقاپه

و ميدوه به سمت بالا پشت بوم ته کيونگ هم بدو بدو بالاخره ميرسه به مي نيو و از پشت محکم بغلش ميکنه تانتونه در بره

مي نيو ميره تو شک و موبال از دستش ميفته

ته کيونگ با خنده:دختري به خنگي تو نديدم و موبايلو ميخواد برداره که

مي نيو از تو شک در مي يادو عروسک آويز موبايلو ميگيره ته کيونگم موبايلو

حالا اين بکش واون بکش که موبال از بالا پشت بوم پرت ميشه پايين ميفته رو کاميوني که هديه هاي طرفدارا رو مياره

ته کيونگ و مي نيو بدو بدو از پله ها ميرن پايينو بغل کاميون وايميستند

ته کيونگ کاميون فردا ميره برو بالاي کاميون موبايلم رو بيار

مي نيو اخماشو تو هم ميکنه و:من چرا برم خودت برو

بالاخره مي نيو مجبور ميشه بره بالاي کميونو موبايلو مي گيره و ميخواد بياد پايين که که...........
يه دفعه کاميون حرکت ميکنه

مي نيو:وا.....وا....واي چرا داره حرکت ميکنه

مي نيو سريع روي بالاي کاميونراز ميکشه و و بغل کاميون رو ميگيره

مي نيو داد ميزنه :ته کيونگ کمک ...........ته کيونگ......ته کيونگ......کمک.....کمکم کن

سرعت ماشين مره بالا تر

ته کيونگتند تند پشت کاميون ميدوه و نميتونه بهش برسه

مينيو با گريه:تو رو خدا کمکم کن

تا اينک کاميون وايميسته تا چراغ سبز بشه

ته کونگ که ميبينه کاميون وايستاده سريع تر ميدوه

تا اينکه ميرسه

ته کيونگ:بپر پايين الانه که چراغ سبز بشه

مي نيو با گريه ميترسم

ته کيونگ:من ميگيرم نترس وگرنه کاميون حرکت ميکنه

مي نيو چشاشو مي بنده و ميپره

ته کيونگ ميگرتش

مي نيو

ميفته رو ته کيونگ و بلند بلند گريه ميکنه

ته

کيونگ که داشت از درد ميمرد موهاي مينيو رو نوازش ميکنهو بلندش ميکنه

م نيو هم پاش به شدت درد ميکرد

مي نيو:ته کيونگ واقعا ازت ممنونم بيا بريم خونه تا پشتتو دارو بزنم

ته کيونگ با عصبانيت :نميخواد کاري برام بکني بخاطر تو من روي آسفالت پشتم کشيده شد و دارم از درد ميميرم

تو هميشه براي من دردسر درست ميکني درواقع ميشه گفت مثله محدوده خطري کهاگه بهت نزديک بشم اذيتم ميکني

به من ديگهکاري نداشته باشو ازم دوري کن برو خونه من بيرونکار دارم

همين که ته کيونگ برميگرده که بره مي نيو پشت ته کيونگ و ميبينه که تمام پوستش از بين رفتهو لباسش پاره شده و به شدت داره خون مياد

مي نيو با گريه سمت ته کيونگ ميدوه و از پشت بغلش ميکنه

مي نيو با گريه:ته کيونگ تو راست ميگي من مثله يه محدوده خطرم و از روزي که اومدم تورواذيت کردم

و بهت دروغ گفتم

ته کيونگ دست مي نيو رو ازدور کمرش جدا ميکنه و رو به مي نيو

ته کيونگ: بهت گفتم به من نزديک نشو مي دوني چيه؟ميترسم بهم صدمه بزني

ته کيونگ به راهشادامه ميده

مي نيو گريه ميکنه و به سمت

مخالفشحرکت ميکنه و به سمت خونه ميره

صبح وقتي مينيو از خواببيدار ميشه روي ميزش يه کادو و يه نامه ميبينه

ميره سمت

ميزش که ميبينه روي کادو يهبرگه از طرف مدير هست

مي نيو بره رو ميخونه

توي اون برگه نوشته شده بود

مي نام عزيزم قرار بود امروز کاميون بره و کادوهاي طرفدارها رو بياره اما به دلايلي ديروز رفت امروزم برگشت به خاطر همين منم اومدم کادوي طرفدارات رو روي ميزت گذاشتم بهت تبريک ميگم تو خيلي زود اوليت کادوت رو از طرفدارات گرفتي تازه امروز قراره گيو وون برگرده به کره بخاطر همين ته کيونگ براي ورود عشقش به کره امشب تو همون کافه گروه جشن رفته

برنامه هاي امشبتو کنسل کن شب ميبينمت

مي نيو برگه از دستش ميفته و با خودش ميگه :مي نيو دست ازعشق يه طرفت بردار چون ته کيونگ

عاشق يه دختر ديگست و هيچ وقت عاشق دختري که خودشو شبيه پسر در آورده نميشه پس اين جوري به خودت صدمه ميزني

مي نيو پاکت نامه اي که طرفداراش بهش داده بودند رو باز ميکنه و نامه رو ميخونه که داخل نامه يه عکس بود عکس و نگاه ميکنه عکس بپگي خودشو دادشش بود که داشتند با پدرش بازي ميکردند

مينيو :ا...اي....اين.......
مي نيو:ا.....اي....اي....اين

عکس منو داداشمو پره کي ميتونه اينو داشته باشه

مي نيو:نکنه اين مادرمه؟

مي نيو با خوشحالي سمت اتاقتمرين ميره

ته کيونگ داشت تمرين ميکرد

مي نيو:ميشه چيزي بهت بگم ته کيونگ؟بيا بيرون

ته کيونگ:مزاحمي اما باشه بايد سريع حرفتو بزني

مي نيو باخوشحالي:چشم

مي نيو:ته کيونگ يه خواهشي دارمامروز يه نامه دريافت کردم که فکرکنم از طرف مادرم بود فکرکنم اون منو پيدا کرده پس من نميتونم همين شکلي از گروه برم

فقط بزار 1ماه بمونم بعد ميرم خواشم اينهديگه تا آخر عمرم ازت خواهشي ندار

ته کيونگ:نه نميشه

مي نيو:جلوي پاي ته کيونگ زانوميزنه و با گريه ميکنه

مي نيو:منتمام عمرم رو براي روزي که مادرمو پيداکنم منتظربودم

ته کيونگ:خ....خ.....خ....خب....باشه

مي نيو بلند ميشه و محکم ته کيونگ رو بغل ميکنه

ته کيونگ:اگه مردم ببينن چون نميدونن موضوع يه فکر ميکنه گي هستيم

شب:

اضاي گروه قبل اينکه برم کافه و جشن بگيرن ميرن دنبال گيووون

ته کيونگ داشت از خوشحالي بال در مياورد

اما مي نيو ناراحت بود حتي از قيافشم معلوم بود

بالاخره گيووون رسيد ته کيونگ دويد و رفت سمتش محکم بغلش کرد

مي نيو تو اون لحظه ناراحت تر به نظر ميومد

رفتن تو کافه

گيوون:ورودتو تبريک ميگم راستي ميشه يه آهنگ برامون بخوني؟خيلي دوستدارم صداتو بشنوم

مي نيو:حتما

ميره روي سن داشت آهنگ ميخوند که يه دفعه کلي آب روش از بالاي سرش ريختهميشه و مي نيو خيس خالي ميشه و از خجالت سرشو ميندازه پايين

شين وو و جرمي ادامه آهنگو ميخونند و ميرن روي سن

ته کيونگ هم پارچه ي روميزي يکي از ميزارو بر ميداره و ميره روي مي نيو ميندازه
مي نيو داشت از خجالت مي مرد 

ته کيونگ که اين احساس مي نيو رو درک ميکرد ميکروفونو جلوي صورت خودش و مي نيو ميگيره و ميگه ما ميخوايم کريسمس رو جلو جلوبه شما تبريک بگيم و هديه ما خوندن بهترين آهنگ آلبوم ششم که هنوز بيرون نيومده به همراه عضو جديده

ته کيونگ:هديه ي خوبي هست؟

مردمي که داخل کافه گروه بودند جيغ ميکشند و هي ميگن :مي نام مي نام مي نام

مي نيو که تاحالا اين اخلاق ته کيونگ رو نديده بود تعجب ميکنه و خوش حال ميشه که ته کيونگ رو بيشتر شناخته

اونشب تموم ميشه و همه به خونه هاشون ميرن

وقتي گروه به خونه رسيدن هرکي رفت سمت اتاق خودش

اتاق ته کيونگ و مي نيو رو به روي هم بود

ته کيونگ داشت ميرفت تو اتاقش

مي نيو: ته کيونگ مرسي اگهبخاطر تو نبود من از خجالت آب ميشدم راستش امشب اون يکي روي ته کيونگ رو ديدم و واقعا خوش حالم من هرروز دارم بيشتر تو رو ميشناسم

ته کيونگ:واقعا؟خوبه اما برو لباساتو عوض کن که سرما ميخوري فردا بايد بريم براي فيلم برداري موزيک ويديو تو

مي نيو:فرداست؟نميدونستم و با خوش حالي وارد اتاقش ميشه


فردا:

ته کيونگ در ميزنه تا وارد اتاقه مي نيو بشه

ته کيونگ:چرا جواب نميده؟بايد بريم

ته کيونگ:نکنه که...

دروته کيونگ باز ميکنه

ميبينه مي نيو تو رخت خوابشه و بشدت داره عرق ميکنه

ته کيونگ:واي خدا جون

ميره دست رو پيشوني مي نيو ميگذاره

مي نيو داشت از شدت تب ميسوخت

ته کيونگ با استرس زنگ ميزنه به گيووون

گيووون:الو

ته کيونگ:سلام من پيش مي نام هستم سرماخورده داره تو تب ميسوزه نميخواد منتظر باشي ما نميريم براي فيلم برداري به مدير بگو

گيووون:واقعا؟يعني انقدر حالش بده؟

ته کيونگ:آره

گيوون :الان زنگ ميزنم دکتر کيم گون

ته کيونگ :چي؟نه نميخواد به دکترزنگ بزني من خودم مراقبش هستم

گيوون:باشه عشقم خداحافظ

ته کيونگ گوشيشو رو تخت مي نيو ميندازه ميگه:اگه زنگ بزنم به دکتر همه همه چيو ميفهمن

ته کيونگ:بايد چي کار کنم؟

بعد ميره يه تشت آب مياره حوله رو توي آب ميکنه وميذاره رو پيشوني مي نيو

مي نيو آنقدر حالش بد بود که بيهوش بود

ته کيونگ:فکر کنم هواي اينجا  خشکه بايد برم دستگاه بخار آب رو بيارم تا هوا مرطوب بشه

3ساعت بعد:

ته کيونگ هر 10 دقيقه يکبار تب مي نيو رو چک ميکرد

مي نيو تبش پايين نمي اومد

ته کيونگ:چرا انقدر عصبي هستم/چم شده؟

ته کيونگ:اين جوري نميشه بايد ببرمش دکتر اگه هم کسي بفهمه مهم نيست من پشتش هستم وکمکش ميکنم مادرشو پيدا کنه

ته کيونگ مي نيو رو بغل ميکنه و ميگذارتش تو ماشين

تو راه بيمارستان مي نيو به زور لاي چشماشو باز ميکنه و ميبينه تو ماشين ته کيونگه

مي نيو:به زور دهنشو باز ميکنه و با صدايي آروم ميگه:ت...ت...ت....ه...ته....ک....کي...کيو.....ته کيونگ...د...دا.....دا...داريم.....ک....ک....کجا...مي....مي....ميري....م؟

ته کيونگ:ميبرمت بيمارستان

مي نيو:چ....چ....چي؟

م....من....ب...بي......ما......بيما......رس.....تا.....تا...تان ....بيمارستان...نمي...يام

ته کيونگ:من پشتت هستم اگه کسي هم بفهمه مهم نيست تو بايد بري دکتر تا سلامتي تو دوباره به دست بياري

مي نيو:ن....نمي....فه....مي....م...من.....نمي.....تو...تو....نم....ب...بر...برم....بيم....رستان

ته کيونگ:گفتم بايد بري

مي نيو:ا.....اگه...برم... بيمار......رس....رستان...بر....ب...براي....ت....تو..بد....ميش...شه

ته کيونگ:نميخواد به فکر من باشي

مي نيو:بر....گرد....

ته کيونگ سر مي نيو داد ميزنه و ميگه:من مواظب خودم هستم

مي نيو با گريه:برگ....برگرد ...خو..خوا...هش...ميکنم...من....د...دخت....تر...قوييي....هستم

ته کيونگ:باشه اما اگه اتفاقي پيش اومدتقصير من نيستا!

ته کيونگ مي نيو رو بغل ميکنه و ميبرتش اتاق مي نيو رو تخت خواب مي خوابوندش و تا صبح ازش مراقبت ميکنه

بالاخره تب مي نيو پايين ميادو حالش خيلي بهتر ميشه

همه سر ميز نشته بودند و داشتند صبحانه ميخوردند

جرمي:راستي مدير من نه ته کيونگ رو ميبينم نه مي نيو رو

مدير:مي نام  حالش بده از موضوع آب ريختنروش بشدت سرما خورده و ته کيونگ داره ازش مواظب ميکنه

شين وو :واقعا؟اما چرا الان به ما گفتي ؟ما فکر کرديم ته کيونگ و مينام دارن رو موزيک ويديو کار ميکنن

مدير:چون سر شما شلوغ بود بهتون چيزي نگفتم تا حواستون به تمرينتون باشه

اگه ميخواين الان برين ببينتش

جرمي:باشه من رفتم

شين وو :من بعدا ميبينمش فعلا جايي کاردارم

مدير باشه

گيووون:منم رفتم آرايش کنم اخه قبلا ديدمش

مدير:تو هم برو

شين ووبه دفتر مادرش ميره

شين وو:مادر چرا اين کارو با مي نيو کردي؟

مادر شين وو:پسرم مگه نگفتي کاري کنم تا از گروه بره وبا تو ازدواج کنه؟

شين وو:من فقط گفتم يه کاري کن بره نه اينکه باعث آسيب ديدنش بشي مي نيو حالش بده به شدت سرما خورده

مادر شين وو:وقتي همچين کاري از خواستي بکنم بايد قبلش به اتفاق هايي هم که ميفته فکر ميکردي

شين وو :مادر ديگه اذيتش نکن فقط يه کاري کن عاشق من بشه باشه؟

مادر:باشه اما فکرکنم اون ته کيونگ رو دوست داره

شين ووبا عصبانيت:معلمه که نه ته کيونگ نامزد داره

مادر:اگه اونم عاشق اين دختره بشه و نامزديشو بهم بزنه چي؟من يه نفر رو گذاشتم تا رفت و آمد هاي ته کيونگ و مي نيو رو زير نظر بگيرن

شين وو:پس تو بايد هر جور شده مي نيو رو به سمت من بکشي حتي اگر هم ته کيونگ رو از بين ببري

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
عضویت در سایت

عضویت

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 1528
  • کل نظرات : 9
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 19
  • آی پی امروز : 14
  • آی پی دیروز : 64
  • بازدید امروز : 234
  • باردید دیروز : 356
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 1
  • بازدید هفته : 1,318
  • بازدید ماه : 3,472
  • بازدید سال : 26,416
  • بازدید کلی : 79,839