وقتیـ ـ دلتـ ـ خستهـ ـ شــد ،
ديگر خندهـ ـ معنايیـ ـ ندارد ...
فـقـط میـ ـ خندیـ ـ تا ديگرانـ ـ ، غمـ ـ آشيانهـ ـ کردهـ ـ در چشمانتـ ـ را نـبـیـنـنـد !
وقتیـ ـ دلتـ ـ خستهـ ـ شــد ،
دیگر حتیـ ـ اشکهایـ ـ شبانهـ ـ هـمـ ـ آرامتـ ـ نمیـ ـ کنند ...
فـقـط گريهـ ـ میـ ـ کنـیـ ـ چونـ ـ بهـ ـ گريهـ ـ کردنـ ـ عادتـ ـ کردهـ ـ ایـ ـ !
وقتیـ ـ دلتـ ـ خستهـ ـ شــد ،
دیگر هيچـ ـ چيز آرامتـ ـ نمیـ ـ کند بهـ ـ جز دلـ ـ بریدنـ ـ و رفتنـ ـ
ضددختر