loading...
►███▓▒░░ضامن چت ░░▒▓███◄
ضددختر

مجیدقزوین بازدید : 16 چهارشنبه 27 دی 1391 نظرات (0)
حکایت ما آدم ها …

 

حکایت کفشاییه که …

اگه جفت نباشند …

هر کدومشون …

هر چقدر شیک باشند …

هر چقدر هم نو باشند

تا همیشه …

لنگه به لنگه اند …

کاش …

خدا وقتی آدم ها رو می آفرید …

جفت هر کس رو باهاش می آفرید …

تا این همه آدمای لنگه به لنگه زیر این سقف ها …

به اجبار، خودشون رو جفت نشون نمی دادند…

مجیدقزوین بازدید : 16 چهارشنبه 27 دی 1391 نظرات (0)


این اشعار از حافظ و صائب و شهریاره که در جواب هم گفتن 

به نظر خودم که حرف نداره گفتم بنویسمش توی وب شاید تو که الان می خوای بخونیش ازش خوشت بیاد


حافظ: اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را

به خال هندوش بخشم سمرقندو بخارا را



صائب: اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل مارا 

به خال هندوش بخشم سر و دست و تن و پارا

من اگر می بخشم زمال خویش می بخشم

نه چون حافظ که میبخشد سمر قند و بخارا را 



شهریار: اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل مارا


به خال هندوش بخشم تمام روح واعضا را


سرو دست و تن و پا را به خاک گور می بخشند


نه به آن ترک شیرازی که شور افکنده دل هارا

مجیدقزوین بازدید : 14 چهارشنبه 27 دی 1391 نظرات (0)

 همه گفتن: عشقت داره بهت خیانت میکنه 

   گفتم: میدونم  

  گفتن: این یعنی دوست نداره ها!!!!!  

  گفتم: میدونم  

  گفتن: احمق یه روز میزاره میره تنها میشیا   

  گفتم: میدونم  

  گفتن: پس چرا ولش نمیکنی؟  

  گفتم: این تنها چیزیه که نمیدونم
   

مجیدقزوین بازدید : 17 چهارشنبه 27 دی 1391 نظرات (0)

شمع دانی که دم مرگ به پروانه چه گفت؟

                                                           گفت:ای عاشق بیچاره فراموش شوی

سوخت پروانه ولی خوب جوابش را داد

                                                   گفت:طولی نکشد تونیز خاموش شوی!

مجیدقزوین بازدید : 22 چهارشنبه 27 دی 1391 نظرات (0)

  نمیدانم محبت را بر چه کاغذی بنویسم که...هرگز پاره نشود

 

          برچه گلی بنویسم که...هرگز پرپر نشود

         برچه دیواری بنویسم که...هرگز پاک نشود

        برچه  آبی بنویسم که ...هرگز  آلوده نشود

       وسر انجام

      بر چه قلبی بنویسم که...هرگز سنگ نشود!!!

مجیدقزوین بازدید : 26 چهارشنبه 27 دی 1391 نظرات (0)

یکی بود یکی نبود

 

اون که بود تو بودی اون که تو قلب تو نبود من بودم

یکی داشت یکی نداشت

اون که داشت تو بودی اون که جز تو کسی رو نداشت من بودم

یکی خواست یکی نخواست

اون که خواست توبودی اون که نخواست از تو جداشه من بودم

یکی رفت یکی نرفت

اون که رفت تو بودی اون که بجز تو دنبال کسی نرفت من بودم

مجیدقزوین بازدید : 19 چهارشنبه 27 دی 1391 نظرات (0)

جیرجیرک به خرس گفت عاشقت شدم خزس گفت:الان وقت خواب زمستانیه منه وقتی ۶ ماه دیگه ازخواب پاشدم اونوقت باهم حرف میزنیم خرس خوابید وقتی بیدار شد جیرجیرک راندید خرس نمیدانست جیرجیرکها ۳روز بیشتر عمر نمیکنند...

 

مجیدقزوین بازدید : 19 چهارشنبه 27 دی 1391 نظرات (0)

روی در وازه ی قلبم نوشتم ورود ممنوع

 

دل پریشان آمد گفتم بخوانش.خواندو بازگشت

امید مضطرب آمد . گفتم بخوانش.خواندو بازگشت

آرزوبادلهره آمد .گفتم بخوانش.خواندوبازگشت

عشق خنده کنان آمد !

گفتم خواندیش؟گفت من سوادندارم

مجیدقزوین بازدید : 23 چهارشنبه 27 دی 1391 نظرات (0)

به خودم قول میدهم تو را فراموش کنم

به خودم قول میدهم خاطرات روزهای با تو بودن را فراموش کنم

به خودم قول میدهم جمله های عاشقانه ات را فراموش کنم

به خودم قول میدهم نگاه معصومانه ات را فراموش کنم

به خودم قول میدهم لبخندهای شیرینت را فراموش کنم

به خودم قول میدهم تصویر زیبای چهره ات را از ذهنم پاک کنم

به خودم قول میدهم دیگر نامه هایت را مرور نکنم

به خودم قول میدهم دیگر قلبم به عشق تو نتپد

به خودم قول میدهم دیگر به عشق تو زیر باران نروم

به خودم قول میدهم دیگر به عشق تو زیر نور مهتاب ننشینم

به خودم قول میدهم دیگر به عشق تو به دیدار دریا نروم

به خودم قول میدهم دیگر به عشق تو به آسمان نگاه نکنم

به خودم قول میدهم دیگر به عشق تو به چشمکهای ستاره ها نگاه نکنم

به خودم قول میدهم دیگر در لحظه های تنهاییم به تو فکر نکنم

به خودم قول میدهم اگر باز تو را دیدم به چشمهایت نگاه نکنم

به خودم قول میدهم اگر باز تو را دیدم دلم هوایی نشود

به خودم قول میدهم  کسی اشکم را نبیند

به خودم قول میدهم کسی از دل شکسته ام باخبر نشود

به خودم قول میدهم بخاطر ازدست دادنت از خدا گلایه نکنم

اما …

نمیدانم آیا میتوانم به قولهایم عمل کنم ؟

آیا میتوانم تنهایی را تحمل کنم ؟

مجیدقزوین بازدید : 13 چهارشنبه 27 دی 1391 نظرات (0)

تمام دیروز رو برف بارید... و امروز هم از اون روزاییه که یه کار مهم دارم اما حوصله ی انجامش رو ندارم.درعوض نشستم پشت سیستم و با آسودگی خاطر تمام دارم مینویسم. و البته مهم ترین نیازمم  برای انجام کار مربوطه داشتن یک ذهنم منظمه که منم به نوعی با  نوشتن این پست دارم خودم رو آماده میکنم برای انجام اون کار .بالخره هرکاری مقدمه ای داره و مقدمه ی این کار من نوشتن چند سطر حرف های بی سر و ته برای خودمه.

 

+هی فلانــی تو که حامی نیستی  حداقل  تو جــبـهـه ی مقابلمم نباش...!

این یکی دو روز اخیر به شدت به یک دوست به یک گوش شنوا نیازمندم تا کمی فقط کمی بشنوه حرفایی که اینقدر تنهایی به دوششون کشیدم که دیگه دارن از پا درم میارن اما بی نصیحت بی سرزنش...هیچی؛ دقیقا هیچی بدتر از این نیست که وقتی به یک نفر احتیاج داری و میتونی روی کمکش حساب باز کنی درست همون جا توی همون موقعیت رهات کنه و تمام اتفاق های بیربط رو به یکباره بهم مرتبط کنه و فقط تو رو تنها تر از اونی که باید بزاره به حال خودت.

پ.ن: این مـــنم در آستــانــه ی فـصلــی ســـرد.

پ.ن2: خدایا همه چی و سپردم به خودت تو که همه چی رو میدونــی.

پ.ن3: یعنی تو اوج سرما توی اون بی وقتی ساعت بی خودی که دعوتم نکرده بودی؟!!!

تــمـــام آنــچــــه نـــیــاز داریــم یـــک ذهــن آرام اســت.

 

مجیدقزوین بازدید : 15 چهارشنبه 27 دی 1391 نظرات (0)

گاهــــی نــگــفـتـن،گــفــتـنـی تـــــــرین عــــــاشقانه هــاســت.

 

هـــــمان سکــــــوت ممتـــــدی که در چــــــشم های تو به افــــق مــی نــشینــد

چــــقـــدر این کلـــمــــات ابـــلهـنـــد!

مجیدقزوین بازدید : 24 چهارشنبه 27 دی 1391 نظرات (0)

بــــا دیــپــلــم ,بــا پـــول بـــا شـوهـــر,بـــا این چــیــزها آدم خــوشــبــخــت نمــیــشــود.بــاید درد زندگـــی را تــــحــمــل کــــــرد ,
تــــا از دورخـــــوشبــخـــتــی بــــه آدم چــشــمــک بـــزنـــــد!

                                                                                   "چشمهایش ؛ بزرگ علوی"

پ.ن: حقیقته محضه.

پ.ن۲: احساس خوشبختی رو توی وجودم جستجو میکنم.

پ.ن۳: برام بی ارزش تر از اونی که حتی به حرفات فک کنم.

مجیدقزوین بازدید : 33 چهارشنبه 27 دی 1391 نظرات (0)

نيامدی و نچيدی انار سرخی را
كه ماند بر سر اين شاخه تا زمستان شد

نيامدی و ترك خورد سینۀ من و ... آه!
چه قدر يك ‌شبه ياقوت سرخ ارزان شد!

انار سرخ سر شاخه خشك شد، افتاد
و گوش باغ پر از خندۀ كلاغان شد...

مجیدقزوین بازدید : 28 چهارشنبه 27 دی 1391 نظرات (0)
 

 

به سلامتی پدری که لباس خاکی و کثیف میپوشه

 میره کارگری برای سیر کردن شکم بچه اش ،
اما بچه اش خجالت میکشه به دوستاش بگه این پدرمه !
 .
 .
.
 به سلامتی پدری که کفِ تموم شهرو جارو میزنه که زن

 و بچش کف خونه کسی رو جارو نزنن..
.
.
.
به سلامتی پدری که نمی توانم را در چشمانش زیاد دیدیم

ولی از زبانش هرگز نشنیدم ...!!!
.
 .
.
خورشید هر روز دیرتر از پدرم بیدار می شود اما زودتر از او

 به خانه بر می گرددبه سلامتی هرچی پدره
.
.
.
پدرم ،تنها کسی است که باعث میشه بدون شک بفهمم

 فرشته هاهم میتوانند مرد باشند ! به سلامتی هرچی پدره
.
.
به سلامتی هرچی پدره....

مجیدقزوین بازدید : 20 چهارشنبه 27 دی 1391 نظرات (0)
 
همیشه اولین کسی ،
که در لحظه ی باز کردن چشم ،
بعد از خوابی طولانی به ذهنتون خطور می کند ،
یا دلیل خوشبختی شماست ...
یا درد و رنجتون  
مجیدقزوین بازدید : 15 چهارشنبه 27 دی 1391 نظرات (0)

همه چهره ی آرامت را می بینند...

همه صدای خنده هایت را می شنوند..

هیچ کس حس نمی کند دل نا آرام ت را, تنهاییت را

بغض گلویت را...

دست خودت نیست, "باید" جلوی دیگران بخندی...

هیچ کس نمی داند وقتی به چهار دیواری اتاقت می رسی

غصه ها رو از پشت درب بر می داری و به

حال امروزت افسوس می خوری...!

کاش اتاقت انبار غصه هایت نبود....

کاش تخت خوابت جای خوابت بود, نه گریه هایت...

 

مجیدقزوین بازدید : 26 چهارشنبه 27 دی 1391 نظرات (0)
حصار
گیرم که
از دیوار کوتاه دلم
ساده میپری ...

با حصار بلند خیالم چه میکنی؟

مجیدقزوین بازدید : 17 چهارشنبه 27 دی 1391 نظرات (0)
ﺑـــــﻪ ﺳــــــــﻼﻣﺘــــــﯽ ﻣــــﺎﺩﺭ ﭘــــــﺪﺭﻣــــــﻮﻥ
 
ﻛــﻪ
 
ﺍﺯ ﺑـــﭽــــﻪ ﺷـــﺎﻧـــﺲ ﻧــﻴــــﺎﻭﺭﺩﻥ :)))
مجیدقزوین بازدید : 17 چهارشنبه 27 دی 1391 نظرات (0)

دهانت را می بویند مبادا گفته باشی دوستت دارم
دلت را می پویند مبادا شعله ای در آن نهان باشد


روزگار غریبی است نازنین


و عشق را کنار تیرک راهوند تازیانه می زنند
عشق را در پستوی خانه نهان باید کرد
شوق را در پستوی خانه نهان باید کرد


روزگار غریبی است نازنین


و در این بن بست کج و پیچ سرما
آتش را به سوخت بار سرود و شعر فروزان می دارند

به اندیشیدن خطر مکن
روزگار غریبی است نازنین
آنکه بر در می کوبد شباهنگام
به کشتن چراغ آمده است
نور را در پستوی خانه نهان باید کرد
دهانت را می بویند مبادا گفته باشی دوستت دارم
دلت را می پویند مبادا شعله ای در آن نهان باشد


روزگار غریبی است نازنین


نور را در پستوی خانه نهان باید کرد
عشق را در پستوی خانه نهان باید کرد
آنک قصابانند بر گذرگاهان مستقر با کُنده و ساطوری خون آلود
و تبسم را بر لبها جراحی می کنند
و ترانه را بر دهان
کباب قناری بر آتش سوسن و یاس
شوق را در پستوی خانه نهان باید کرد
ابلیس پیروز مست سور عزای ما را بر سفره نشسته است
خدای را در پستوی خانه نهان باید کرد
خدای را در پستوی خانه نهان باید کرد

احمد شاملو

مجیدقزوین بازدید : 473 چهارشنبه 27 دی 1391 نظرات (0)

محتویات یخچال گیلاانی ها :

یته سرخ تیَن تورش ماست

قرص تاریخ بگذشته

ترش پرتخال

دیشب بمانسته لوبیا

پیله آقاجان دندان ِ مصنوعی

شربت معده

یته شیشه آو کونوس

بروسلی عکس یخچال در سر 

=))))

مجیدقزوین بازدید : 20 چهارشنبه 27 دی 1391 نظرات (0)
لازم است گاهی از خودت بیرون بیایی و ..

از فاصله ای دورتر به خودت بنگری و ..

از خود بپرسی که سالها سپری شد

تا آن بشوم که اکنون هستم.

آیا ارزشش را داشت ...
مجیدقزوین بازدید : 17 چهارشنبه 27 دی 1391 نظرات (0)
یا از من پولدارترن که بهشون میگم مال مردم خور یا بی پول ترن که بهشون میگم گدا گشنه

یا بهتر از من کار میکنن که بهشون میگم خایه مال یا کمتر کار میکنن  که بهشون میگم خایه مال

یا از من سرسخت ترن  که بهشون میگم کله خر یا  بی خیال ترن که بهشون میگم ببو

یا از من هوشیارترن که بهشون میگم فضول یا ساده ترن که بهشون میگم هالــو

یا از منخایه مال ترن که بهشون میگم کس خل یا از من محتاط ترن که بهشون میگم بی خایه

یا از من دست و دل باز ترن که بهشون میگم ولخرج یا اهل حساب و کتابن که بهشون میگم چس خور

یا از من بزرگترن که بهشون میگم گنده بگ یا کوچیکترن که بهشون میگم فسقلی

یا از من مردم دار ترن که بهشون میگم بوقلمون صفت یا رو راست ترن که بهشون میگم احمق

خدا رو شکر که بقیه ی ایرانیا مثل من فکر نمیکنن والا معلوم نیست مملکتمون به چه روزی می افتاد !

مجیدقزوین بازدید : 23 چهارشنبه 27 دی 1391 نظرات (0)

مردها نامردترین موجوداتند !

تا زمانی عشق می ورزند که بدانند زن اسیر آنها نشده 

و هنگامی که قلب زن را تسخیر کردند با تمام مردانگی ناجوانمردی می کنند .

دکتر علی شریعتی


 

مجیدقزوین بازدید : 24 چهارشنبه 27 دی 1391 نظرات (0)

زندگی دفتری از خاطره هاست
یک نفر در دل شب
یک نفر در دل خاک
یک نفر همدم خوشبختی هاست
یک نفر همسفر سختی هاست
چشم تا باز کنیم٬عمرمان میگذرد ما همه همسفر رهگذریم! آنچه باقی ایست فقط خوبی هاست

مجیدقزوین بازدید : 27 چهارشنبه 27 دی 1391 نظرات (0)

خدایا حكمت قدمهایی را كه برایم بر میداری آشكار كن تا درهایی را كه به سویم 
میگشایی ندانسته نبندم و درهاییكه به رویم میبندی به اصرار نگشایم

*****************************************************************

 

رفاقت ايستادن زير باران و با هم خيس شدن نيست ،رفاقت آن است كه يكي براي ديگري 
چتر شود و ديگري نفهمد كه چرا خيس نشد

***************************************************************** 

 عشق شاید تنها جایزه ی این روزگار نامهربان است كه برای بردنش نیازی به پارتی نیست !! 
برایش مهم نیست كه تو "شاهی یا گدا" ! مردی یا زن ! هر چه كه هستی ، باش ! فقط تنها 
شرطش این است كه ارزش آن را بشناسی و حرمتش را نگه داری


مجیدقزوین بازدید : 13 چهارشنبه 27 دی 1391 نظرات (0)

آزاد شو از بند خويش،زنجير را باور نكن،اكنون زمان زندگيست،تاخير را باور

نكن،خود را ضعيف و كم ندان،تنها دراين عالم ندان،بر روي بوم زندگي،هرچيز

ميخواهي بكش،زيبا و زشتش پاي توست،تقدير را باور نكن،خالق ترا شاد

آفريد،پرواز كن تا آرزو ،زنجير را باور نكن

مجیدقزوین بازدید : 25 چهارشنبه 27 دی 1391 نظرات (0)

زدست زمانه بايد گريست

زبرنو بدستان دگر هيچ نيست

اي دريغا كجايند شيران نر

تفنگهاي برنو اسبان گهر

كجايند شير زنهاي مينا به سر

كه بر پا نمودند تاريخ اين مرز كهن


مجیدقزوین بازدید : 20 چهارشنبه 27 دی 1391 نظرات (0)

گفتم:خدايا از همه دلگيرم

گفت:حتي من؟

گفتم:خدايا دلم را ربودند!

گفت:پيش از من؟

گفتم:خدايا چقدر دوري؟

گفت:تو يا من؟

گفتم:خدايا تنهاترينم!

گفت:پس من؟

گفتم:خدايا کمک خواستم.

گفت:از غير من؟

گفتم:خدايا دوستت دارم.

گفت:بيش از من؟

گفتم:خدايا انقدر نگو من!

گفت:من توام، تو من


مجیدقزوین بازدید : 13 چهارشنبه 27 دی 1391 نظرات (0)

همه مداد رنگی ها مشغول بودند بجز مداد رنگی سفید هیچکس به او کاری

نمی داد همه می گفتند"تو به هیچ دردی نمی خوری" یک شب که مداد

رنگی ها تو سیاهی کاغذ گم شده بودن مداد رنگی سفید تا صبح کار کرد

ماه کشید مهتاب کشید آنقدر ستاره کشید که کوچک و کوچک تر شد و

صبح توی جعبه ی مداد رنگی ها جایش را هیچ رنگی پر نکرد....

مجیدقزوین بازدید : 24 چهارشنبه 27 دی 1391 نظرات (0)

خونه اجاره اي داري؟ واسه يه آدم تنها؟ قلبشو پيش ميده جونشم ماه به ماه

 

..............................................................................................

..............................................................................................

..............................................................................................

مجیدقزوین بازدید : 20 چهارشنبه 27 دی 1391 نظرات (0)

نفس باد صبا سي خم خت، خوشي و گشت وصفا سي خم و خت، بدي و رنج و عذاب سي دشمنت ، 
بهترين روز خدا سي خم و خت

.

.

.

.

.

.

من مترجم نیستم که اینطوری نگاه میکنی مگهچیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه؟

البته باید بگم خیلی سخت هم نیست تصمیم گرفتم از فردا برم کلاس زبان لری ثبت نام کنم


عضویت در سایت

عضویت

تعداد صفحات : 3

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 1528
  • کل نظرات : 9
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 19
  • آی پی امروز : 45
  • آی پی دیروز : 64
  • بازدید امروز : 1,707
  • باردید دیروز : 356
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 1
  • بازدید هفته : 2,791
  • بازدید ماه : 4,945
  • بازدید سال : 27,889
  • بازدید کلی : 81,312