ین سوت پایانو بزن...بزن تمومش کن.....................
دیگه نمیدونم چی نذر کنم که بری...
نمیدونم اسمشو چی بذارم.اما خوشحالی میتونه یه اسم براش باشه
خدا میدونه گاهی که به این آرامش میرسم میفهمم چه سالهای جهنمیو با تو داشتم...
از دورتر که وایمیسم میبینم چه اشتباهی کردم...کی بودی تو؟!!!واااای بر من..وای..
چه افتضاحی کاشتم...
.فقططططط برو..باز یه شماره رو گوشیم بود که فکر کنم از طرف تو بود.....دیگه از شماره های ناشناس متنفففرم...
...ی اگر از طرف تو هم نباشن فکر میکنم باز تویی و حالمو بد میکنه...اصلا هرچی به تو مربوطه حالمو بد میکنه...چقدر بدجور به تو الرژی گرفتم.تمومش کن..ل