با این که می دونم دلت با من یکی نیست
با اینکه می بینم به رفتن مبتلایی
چشمام و می بندم که می مونی کنارم
با اینکه می دونم کنار من کجایی
چشمام و می بندم که رویات و ببینم
چشمام و می بندم تو رو یادم بیارم
حرفای من رویاییه می دونم اما
من از تمام تو همین رویا رو دارم
از تو نمی رنجم تو حق داری نمونی
شاید تو هم مثل خودم مجبور باشی
با اینکه می دونم به احساسی که دارم
نزدیک تر میشی که از من دور باشی
باور کن ثانیه ها دست خودم نیست
من پشت رد تو به یک بن بست می رم
حس می کنم این لحظه رو صد بار دیدم
من روبروی چشم تو از دست می رم