گاهی دلت میخواد همه بغضهات از توی نگاهت خونده بشن…
میدونی که جسارت گفتن کلمه ها رو نداری…
اما یه نگاه گنگ تحویل میگیری یا جمله ای مثل: چیزی شده…؟
اونجاست که بغضت رو با لیوان سکوت سر میکشی و با لبخندی سرد میگی: نه، هیچی …
::
::
گاهــی باید نباشــی … تا بفهمــی نبودنت واسه کی مهمه… ؟!
اونوقته که میفهمی بایــد همیشه با کی باشی…
::
::
در باز و بسته شد
حتما باد باز شوخی اش گرفته،
ادای آمدنت را در می آورد…
::
::
کلاغ جان!
قصه من به سر رسید…
سوار شو!
تو را هم تا خانه ات می رسانم…
::
::
همی گویی غمش را در دل نگهدار
نصیحت گو! نمی گویی دلت کو؟
::
::
گـاهــﮯ نـدانـسـتـﮧ از یــک نـفـر بـتـﮯ درســت مــیـکـنـﮯ
آنــقـدر بـزرگ کـﮧ از دســت ابـراهـیـم نـیـز کــارـﮯ بـر نـمـﮯ آیـد
::
::
این روزها تلخ می گذرد ، دستم می لرزد از توصیفش !
همین بس که :
نفس کشیدنم در این مرگِ تدریجی، مثل خودکشی است ،با تیغِ کُند.
::
::
می گوید: کلمات گاهی بار معنایی خود را از دست می دهند …
این روزها “دوستت دارم” ها دیگر قلب کسی را به تپش وا نمیدارد !
و گونه کسی را سرخ نمیکند !
می گویم: مشکل از دوست داشتن نیست مشکل از تکـرار است !
::
::
دلم تنگ شده
برای وقتی که می گفتی :دلم واست تنگ شده
دلم تنگه…
برای بودنت
شایدم لبخند خودم
دلم برای همه چیز تنگ شده جز
نبودنت !
::
::
هر آهنگی که گوش میدهم،
به هر زبانی که باشد ، بغضم را میشکند…
نمی دانم…
بغضم به چند زبان زنده دنیا مسلط است…
::
::
دارم سعی می کنم همرنگ جماعت شوم،
آهای جماعت…
میشود کمکم کنید؟
شما دقیقا چه رنگی هستید…؟
::
::
به “سگ” استخون بدی ..
دورت میگرده
واست دم تکون میده !
من به تو “دل ” داده بودم … لعنتـــی !
::
::
برای خیانت،
هزار راه هست اما هیچکدام
به اندازه تظاهر
به دوست داشتن کثیف نیست
::
::
گاهی دلم می خواهد خودم را بغل کنم!
ببرم بخوابانمش!
لحاف را بکشم رویش!
دست ببرم لای موهایش و نوازشش کنم!
حتی برایش لالایی بخوانم،
وسط گریه هایش بگویم:
غصه نخور خودم جان!
درست می شود!درست می شود!
اگر هم نشد به جهنم…
تمام می شود…
بالاخره تمام می شود