نازنین! من تمام عشقم را در پیاله ی نگاهم می ریزم و آن را به دیدگان پر فروغت هدیه می کنم.
یاد تو مثل یک شبنم پاک بر ذهنم می نشیند و جز به جز اجزای بدنم تو را فریاد می زند.
پنجره ی خانه ام به روی تو و عشق تو باز است و با اولین تلنگر خواب من می شکند.
صبر می کنم تا شکوفه ها میوه شوند،آنگاه سرخ ترین سیب را به تو هدیه می کنم.
من همان سیب سرخم که تو با شوقی وصف ناپذیر از درخت روزگار چیدی تا همیشه در خانه ی قلبت آرام گیرم.