یه روز یه پیر مرده داشته روزنامه می خونده نوه ی اون میاد میگه بابابزرگ با هم بازی کنیم؟ بابابزرگه که حوصله نداشته یه تیکه از روزنامه که نقشه دنیا روش بوده رو تیکه تیکه می کنه میده به بچه می گه فکر کن پازله درستش کن چند دقیقه بعد بچه درستش می کنه مییاردش بابابزرگش می گه توکه نقشه ی دنیارو بلد نیستی چطور درستش کردی ؟ بچه می گه من ادمای پشت صفحه رو درست کردم اگه ادما درست شن دنیا هم درست میشه.
ضددختر