شیطــان
وقتے سیب را
چیـدم
گمـان مے ڪـرد
فـریب دادهـ است مـرا
نمے
دانست
تـو پرسیدهـ بـودے
مـرا بیشتـر دوست دارے
یـا مـاندن
در بهشـــت را...
بازی روزگار را نمی فهمم ...
من تو را دوست می دارم... تو دیگری را... دیگری مرا... و همه ما تنهاییم!
داستان غم انگیز زندگی این نیست که انسانها فنا می شوند، این است که آنان از دوست داشتن باز می مانند.
همیشه هر چیزی را که دوست داریم بدست نمی آوریم، پس بیاییم آنچه را که به دست می آوریم دوست بداریم.
انسان عاشق زیبایی نمی شود، بلکه آنچه عاشقش می شود در نظرش زیباست!
انسان های بزرگ دو دل دارند؛ دلی که درد می کشد و پنهان است و دلی که میخندد و آشکار است.
همه دوست دارند که به بهشت بروند، ولی کسی دوست ندارد که بمیرد ... !
عشق مانند نواختن پیانو است، ابتدا باید نواختن را بر اساس قواعد یاد بگیری.
سپس قواعد را فراموش کنی و با قلبت بنوازی.
دنیا آنقدر وسیع هست که برای همه مخلوقات جایی باشد،
پس به جای آنکه جای کسی را بگیریم تلاش کنیم جای واقعی خود را بیابیم.
اگر انسانها بدانند فرصت باهم بودنشان چقدر محدود است؛ محبتشان نسبت به یکدیگر نامحدود می شود.
عشق در لحظه پدید می آید و دوست داشتن در امتداد زمان
و این اساسی ترین تفاوت میان عشق و دوست داشتن است.
راه دوست داشتن هر چیز درک این واقعیت است که امکان دارد از دست برود :
انسان چیست ؟
شنبه: به دنیا می آید.
یکشنبه: راه می رود.
دوشنبه: عاشق می شود.
سه شنبه: شکست می خورد.
چهارشنبه: ازدواج می کند.
پنج شنبه: به بستر بیماری می افتد.
جمعه: می میرد.
فرصت های زندگی را دریابیم و بدانیم که فرصت با هم بودن چقدر محدود است ...
اسنامه زندگی
نام:رنج
نام پدر:مشقت
شهرت:اواره
شغل:ولگردی
محل صدور:دنیای فراموش شدگان
شماره شناسنامه:نامعلوم
نام مادر:سلطان غم
نام همسر:گریه
محل کار:شرکت نا امیدی
محل سکونت:شهر مکافات
محکومیت:زندگی کردن
جرم:به دنیا آمدن
هدف:دنیای آخرت
تاریخ تولد:هزاروسیصدوهیچ
گروه خونی:نفت سیاه
ادرس:خیابان بدبختی
چهارراه تنهایی
کوچه دربدری
بلوک بی نهایت...
از دست این خدا..
گاهی گمان نمی کنی، ولی می شود...
گاهی نمی شود که نمی شود که نمی شود!
گاهی هزار دوره دعا بی اجابت است...
گاهی نگفته، قرعه به نام تو می شود!
گاهی گدای گدای گدایی و...
گاهی تمام شهر گدای تو می شود...!
چقدر تنهام...
هیچکس جز خدا نمیدونه
که این تنهایی چقدر واسه من زیاده ه ه
...
خدایا
من مثل تو نمیتونم تنها باشم
تنهایی فقط و فقط مختص مقام توست
منو نجات بده از این انزوا و تنهایی و بی کسی
دیگه نایی نمونده واسه چشمای کم سو و خیسم
آخه چقدر باید تنها بمونم؟؟
کمکم کن خدااااا
یک شمع روشن می تواند هزاران شمع خاموش را روشن کند و ذره ای از نورش کاسته نشود …
.
.
.
مشکل فکر های بسته این است که دهانشان پیوسته باز است . . .
.
.
.
روزی برای بعضی آدم ها تنها یک خاطره خواهید بود…
تلاش کنید که لااقل خاطره ای خوش باشید…
.
.
.
انســـــــــانهاى بــــــزرگ ،دو دل دارنــــــــد ؛
دلـــــى که درد مى کشـــــــــــد و پنهـــــــــــــــان است
و دلـــــــــــــــى که میخندد و آشکـــــــــــــــار است
.
.
.
در مسابقه بین شیر و آهو، بسیاری از آهوها برنده می شوند
چون شیر برای غذا می دود و آهو برای زندگی
پس: ” هدف مهم تر از نیاز است “
.
•°°•.♥عــــاشــــقــــانــــه.•°°•.♥
.
.
زمانی خاطره هایتان از امیدهایتان قوی تر شدند ، روزگار افولتان در راه است . . .
.
.
.
اگر میخواهی دروغی نشنوی ، اصراری برای شنیدن حقیقت مکن . . .
.
.
.
مست باش و مخروش !
گرم باش و مجوش !
شکسته باش و خموش !
که سبوی درست را به دست برند و شکسته را بر دوش !
.
.
.
تحمل کردن آدمهایی که ادعای منطقی بودن دارند
سخت تر از تحمل آدمهای بی منطق است . . .
.
.
.
چه اسارت بی افتخاری است در بند حرف این و آن بودن …
.
.
.
همیشه دعا کنید :
چشمانی داشته باشید
که بهترین ها را در آدم ها ببیند
قلبی ، که خطاکار ترین ها را ببخشد
ذهنی ، که بدیها را فراموش کند
و روحی که هیچگاه ، ایمانش به خدا را از دست ندهد . . .
.
.
.
موانع آن چیزهای وحشتناکی هستند که وقتی چشممان را از روی هدف بر میداریم به نظرمان میرسند !
.
.
.
برآنچه گذشت
آنچه شکست
آنچه نشد
آنچه ریخت
حسرت نخور
زندگی اگر آسان بود با گریه آغاز نمیشد . . .
.
.
.
هنگامی که کسی آگاهانه تورا نمی فهمد خودت را برای توجیه او خسته نکن …
.
.
.
لانهات را بر حباب حوصلهی مردمان نساز
تا آواره بیحوصلگیشان نشوی . . .
.
.
.
برای زیبا زندگی نکردن ، کوتاهی عمر را بهانه نکن ؛
عمر کوتاه نیست ، ما کوتاهی می کنیم !
.
.
.
برای کسی که گوشهایش را گرفته
فریادِ من چیزی شبیه شکلک در آوردن ست . . .
.
.
.
هیچگاه نگذارید به آن درجه از نا امیدی برسید که به خیلی کمتر از آنچه لیاقت دارید رضایت دهید …
.
.
.
پیش از آنکه دست های درخت به نور برسد ، پاهایش تاریکی را تجربه کرده !
گاهی برای رسیدن به نور باید از تاریکی عبور کرد …
.
.
.
به یاد بسپار آنچه سرنوشت زندگی ما را تعیین می کند …
تصمیم ماست ، نه شرایط …
.
.
.
خیلی ها میخواهند اول به آسایش و خوشبختی برسند بعد به زندگی بخندند
ولی نمی دانند که تا به زندگی نخندند به آسایش و خوشبختی نمی رسند …
.
.
.
چیزی که سرنوشت انسان را می سازد “استعدادهایش” نیست ، “انتخابهایش” است …
.
.
.
هرگز با یک آدم نادان مجادله نکنید
تماشاگران ممکن است نتوانند
تفاوت بین شما را تشخیص دهند . . .
.
.
.
به خاطر داشته باش هرگاه به قله رسیدی همزمان در کنار دره ای عمیق ایستاده ای !
.
.
.
اگر میدانستید که افکارتان چقدر قدرتمند است
هیچگاه حتی برای یک بار دیگر هم منفی فکر نمی کردید . . .
.
.
.
عکساى قشنگت دلیل بر زیبایى تو نیست ، ساخته دست عکاس است …
درونت را زیبا کن که مدیون هیچ عکاسى نباشى !
.
.
.
امید یعنی آرزو کنیم چیزی اتفاق بیفتد !
ایمان یعنی یقین داریم چیزی اتفاق خواهد افتاد !
شجاعت یعنی اینکه باعث شویم چیزی اتفاق بیفتد …
.
.
.
دوستان دو گونه اند :
یکی آنان که همیشه شما را می خندانند و از ایشان خیری نخواهید دید …
دیگر آنان که عیب شما را می گویند و شما را به اندیشه وا می دارند ؛ قدر ایشان را بدانید !
( ابوالعلاء معری )
.
.
.
من از آنهایی که در باور خود همیشه حق دارند ، متنفرم
( آلبرکامو )
.
.
.
تو کی هستی که بخواهی زندگی مرا قضاوت کنی ؟
من بی عیب نیستم و نمیخواهم باشم !
فقط قبل از اینکه شروع کنی با انگشت مرا نشان بدهی مطمئن شو دستهای خودت پاک است . . .
( باب مارلی )
.
.
.
سه دسته از انسانها را در زندگیتان هیچگاه از یاد نبرید :
کسانی که در سختیها یاریتان کردند . . .
کسانی که در سختیها رهایتان کردند . . .
کسانی که در سختیها گرفتارتان کردند . . .
.
.
.
تفاوت بین استعداد و هوش:
راه رفتن روی طناب بر فراز آبشار نیاگارا “استعداد” است
امتحان نکردن چنین چیزهایی “هوش” است!
.
.
.
وقتی واقعاً کسی را دوست داشته باشید
سن ، فاصله ، قد و وزن فقط یک عدد خواهند بود . . .
.
.
.
برای دو چیز نباید وقتتان را تلف کنید:
مسائلی که برایتان اهمیت ندارند
و کسانی که فکر می کنند شما اهمیتی ندارید . . .
.
.
.
اگر افسردگی دارید، در حال زندگی در گذشته هستید.
اگر اضطراب دارید، درحال زندگی در آینده هستید.
اگر آرامش دارید درحال زندگی در زمان حال هستید . . .
•°°•.♥عــــاشــــقــــانــــه.•°°•.♥
خورشت کرفس هم یاد گرفته بعد از دو سه روز خوشمزه بشه !
قورمه سبزی یه غلطی کرد حالا همه یاد گرفتن دیگه …
.
.
یخچال ما خوبیش اینه که همیشه آب یخ توش هست ، بدیشم اینه که فقط آب یخ توش هست !!!
.
.
من اگه دیرتر از اون ساعتى که میخوام ، بیدار بشم ؛ اعصابم خورد میشه دوباره میگیرم میخوابم !
.
.
نحوه جستجو در گوگل :
پسرا : دانلود آلبوم جدید شادمهر
دخترا : آلبومی که تو ماشین دوستم میخوند رو می خوام !
.
.
آدم باس دلش پاک باشه ، حموم و اینا همه بهونست …
.
.
اینا که بعد از سلام علامت سوال میذارن خیلی باحالن !
البته التماس دعا هم دارن …
.
.
شما یادتون نمیاد
خودمم یادم نمیاد
مال خیلی وقت پیشه !
.
.
قلب تو قلب پرنده ، مغزت اما مغز خر !!!
.
.
درسته که شیکمم سیکس پک نیست ولی خداییش اِیربَگ خوبیه …
.
.
توی تموم زندگیم فکر میکردم هوا مجانیه تا اینکه یه بسته چیپس خریدم …
.
.
از شب پرسیدم چه بنویسم برای کسی که دوستم دارد ؟
گفت : بگیر بخواب بابا کی تورو دوست داره آخه ؟
هیچی دیگه همون یه ذره امیدمونم نا امید شد …
.
.
سابقاً زر زدن یه ضد ارزش بود ، بعدش تبدیل شد به یه فرهنگ ، الان یه فضیلت ه، یواش یواش داره میشه وظیفه ، یه عده هم برای خودشون واجب کردن !
.
.
ما یه رفیقی داشتیم Unknown Artist رو سرچ کرد ببینه کیه که انقد موزیکای شاخ داره ؟
البته فکر کنم عمرشو داد به شما …
.
.
فرق مدرسه و دانشگاه :
اگه به مدرسه دیر برسی مجبوری بری نیمکت آخر بشینی …
ولی اگه به دانشگاه دیر برسی مجبوری بری نیمکت اول بشینی …
.
.
یه بار رفتم خونه یه بنده خدایی ویندوز عوض کنم ، دختره بهم گفت اگه میشه مای کامپیوترو هم نصب کنید !
گفتم اونجوری هزینتون بیشتر میشه ها !!!
گفت : چاره ای نیست !
هیچی دیگه ، پول تک تک آیکونا رو جداگونه ازش گرفتم …
.
.
بچه که بودم از تاریکی میترسیدم ، الان وقتی قبض برق میاد از روشنایی میترسم …
.
.
باز کجا ؟؟؟
سوالی که حتی اگه ۲سال خونه باشی و یهو بخوای از خونه خارج بشی حتما میشنوی !
.
.
شما یادتون نمیاد ! شرکت های ضبط و پخش برای کپی رایت ، نوار کاست هارو یه تیکشو میشکوندن که نَشه از روش ضبط کرد ، ما هم با دستمال کاغذی و چسب نواری سوراخشو پر میکردیم و واسه رفیقمون اِبی ضبط می کردیم !
.
.
یکی از اتفاقای مسخره اینه که یکی رو مثلا توی نمایشگاه ببینی و با هم سلام علیک کنید و جدا بشید ؛ بعد سه دیقه دوباره ببینیش …
.
.
گریه نمیکنم نه اینکه سنگم ، بابا ریمل گروووووونه !
.
.
من معمولا اوقات فراغت تو خونه سعی میکنم با خواننده هاى مختلف تو آهنگاشون همخونی کنم و فیت بدم ، منتهی هنوز موفق به جمع آوری یه آلبوم از خودم نشدم …
.
.
یه پیژامه دارم انقدر راحته که وقتی تنم میکنم هر ۵دیقه یه بار نگا میکنم ببینم پامه یا نه …
معاوضه با زمین یا خودرو
.
.
تو تاکسی بودم یه دختره گیتار رو دوشش بود یهو پرید جلو ماشین ؛ راننده زد رو ترمز ، چپ چپ همدیگه رو نگاه میکردن که راننده گفت شیطونه میگه برم اُرگو تو سرش خرد کنمااا …
.
.
بعضیا فکر می کنن خیلیییی خوبن اما من فکر می کنم فرهنگ استفاده از آینه رو ندارن !
.
.
یه روز به لقمان هیچى نگفتن ، همینجورى ساکت فقط نیگاش کردن ، آخر خودش خسته شد اومد گفت از بى ادبان …
.
.
هموطن عزیز !
در آیین نامهی راهنمایی و رانندگی ، بخش حق تقدم ، اشاره ای به قیمت خودروی شما نشده است !
.
.
ﻭﺍﻻ ﻧﻤﯿﺪﻭﻧﻢ ﺳﯿﮕﺎﺭ ﭼﻪ ﺭﺑﻄﯽ ﺑﻪ ﺩﺭﺩ ﻭ ﻏﻢ ﻭ ﻋﺸﻖ ﻭ ﺍﯾﻨﺎ ﺩﺍﺭﻩ ؟
ﻗﺪﯾﻢ ﺳﯿﮕﺎﺭ ﻧﺒﻮﺩﻩ ﻫﻤﻪ ﺩﻕ ﻣﺮﮒ ﻣﯿﺸﺪﻥ ؟؟؟
.
.
یکی از نکات جالب تیکه ی “ببین با کیا شدیم ۷۵ میلیون ” اینه که ۶۰ میلیون ایرانی از این تیکه استفاده میکنن …
.
.
سالها بود که از شکم شل و بزرگ خود رنج میبردم تا اینکه یکی از دوستام به من قرص Adobe Photoshop رو معرفی کرد !
استفاده کردم و در کمتر از ده دقیقه به سایز مورد علاقه ی خود دست پیدا کردم …
.
.
شما هم قبل از خاموش کردن لامپ وامیستین مسیر برگشت به جای خوابتون و جای گوشیتون رو از حفظ میکنین یا فقط من اینجوریم ؟
.
.
کسایی که آیفون دارن باید بدونن که آیفون هم موبایل محسوب میشه یعنی میتونید بگید گوشی ، لازم نیست بگید دارم با آیفونم آهنگ گوش میکنم !
.
.
بیشتر وسایل خونه ما چششون ضعیف شده ، هی می خورن به دست و پای انگشت کوچیکه آدم !
.
.
خوابیم اگرچه مرد میدان هستیم
خیر سرمان رستم دستان هستیم
وقتی به داداش کایکو نیازی باشد
گوییم که نه ! ما ایکیوسان هستیم !
.
.
ما تو خونمون سینه خیز میریم تا سماور که کسی نفهمه چون اگه یکی بفهمه یه سینی چای رفته تو پاچمون !
.
.
حُسن یوسف بهش نمیاد اسم گیاه باشه …
بیشتر بهش میخوره یه فضیلت باشه …
.
.
بچه بودیم امکان نداشت بخوریم زمین و این جمله رو نشنویم :
خدا رحم کرد سرت جایی نخورد !
.
.
عروس خانوم برای بار سوم عرض میکنم آیا وکیلم ؟
“رویای شبانه ی همه ی دخترا”
.
.
امروز تبلیغ گوشی جی ال ایکس رو توی تلوزیون دیدم کفم برید :
“به آسانی توی جیب جا میشود و به آسانی از جیب خارج میشود !!!”
یعنی Apple رفت تو دیوار با این تبلیغ …
.
.
بدبختی یعنی اینکه بابات بهت بگه زودتر بخواب فردا صبح باید پاشی بری نون بگیری و خوشبختی یعنی مادرت بیاد بگه نمیخواد ، تو فریزر نون داریم !!!
.
.
مراقب سر جلسه امتحان اومد گفت کارت ورود به جلسه ؟؟؟
گفتم اصن به قیافه من میخوره درسخون باشم جای کسی بیام امتحان بدم ؟
گفت خداییش نه و ول کرد رفت …
دلم کـــــــــــمی خدا میخواد…
کمی سکـــــــــــوت…
کمی دل بریدن میخواد…
کمی اشک…
کمی بهت…
کمی آغوش آسمانی
کمی دور شدن از این آدمها…!
کمی رسیدن به خدا…
.
.
.
همه را صدا زدم جز خدا . . .
هیچ کس جوابم را نداد جز خدا . . .
.
.
.
خدایا !
من چیزی نمیبینم
آینده پنهان است
ولی آسوده ام ،
چون تو را می بینم
و تو همه چیز را . . .
.
.
.
پروردگارا تو تکراری ترین ” حضور ” روزگار منی
و من عجیب ؛ به آغوش تو
از آن سوی فاصله ها
خو گرفته ام . . .
.
.
.
خدایا …
دلم مرهمی می خواهد از جنس خودت!
نزدیـــک؛
بی خطــــر،
بخشــــنده…
بی منّـــــــــــــــــت … !
.
.
.
دست به دامن خدا که میشوم ،
چیزی آهسته درون من به صدا در می آید که نترس !
ز باختن تا ساختن دوباره فاصله ای نیست !
.
.
.
همیشه فکر می کردم چون “گرفتارم” به “خدا” نمی رسم
ولی حالا فهمیدم چون به “خدا” نمی رسم، “گرفتارم”
.
.
.
خدایا
در ۲ راهی زندگی ام
تابلوی راهت را محکم قرار بده
نکند که با نسیمی راهم را کج کنم . . .
.
.
.
خداوندا …
دقیق یادم نیست آخرین بار کی خود را پیدا کردم …
اما خوب یادم هست هرگاه که گم شدم ، دستم در دست تو نبود …
.
.
.
دست نیازمندی را گرفتم برای لحظه ایی کوتاه و صدایی شنیدم که مرا لرزاند !!
صدای خنده ی “خدا” را شنیدم ، واضح تر از صدای نفس هایم …
.
.
.
خدایا….
یا نوری بیفکن ، یا توری…
ماهی کوچکــت از تاریکی این اقیانوس می ترســـــد !
.
.
.
خدایا ما را ببخش بخاطر همه درهایی که زدیم،
و هیچکدام خانه تو نبود…
.
.
.
خدا هر وقت تنها می مونم به تو پناه میارم
دریغ از اینکه یادم نبود تا حالا تنهام نذاشتی
.
.
.
ﺧﺪﺍﯾﺎ ﻣﻨﻮ ﺑﺒﺨﺶ ﺍﮔﺮ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﻪ ﻓﮑﺮ ﺭﺿﺎﯼ ﻫﻤﻪ ﯼ ﻫﯿﭻ ﻫﺎ ﻫﺴﺘﻢ
ﻭﻟﯽ ﺑﻪ ﻓﮑﺮ ﺭﺿﺎﯼ ﺗﻮ ﮐﻪ ﻫﻤﻪ ﻫﺴﺘﯽ ، ﻧﯿﺴﺘﻢ …
.
.
.
خدا را دوست بدار
حداقلش این است که یکی را دوست داری که روزی به او می رسی . . .
.
.
.
هر صبح،
پلکهایت،
فصل جدیدی از زندگی را ورق می زند،
سطر اول همیشه این است:
“خدا همیشه با ماست”
پس بخوانش با لبخند…
.
.
.
گفتم : چقدر احساس تنهایی می کنم …
گفتی : من که نزدیکم ! (بقره آیه ۱۸۶)
.
.
.
خداوندا !
خسته ام !
از فصل سرد گناه و دلتنگ روزهای پاک…
بارانی بفرست چتر گناه را دور انداخته ام !
.
.
.
چشمانم را
همیشه میبندم
تا تورا در کنارم ببینم
در خیال با تو
سخن میگویم
تا تنهایی را حس نکنم
در ذهن
تورا می یابم
تا بدانم که در کنار منی
میترسم چشمانم را باز کنم
نکند تو نباشی ای خــــــدا
.
.
.
من خدایی دارم ، که در این نزدیکی است
نه در آن بالاها
مهربان ، خوب ، قشنگ
چهره اش نورانیست
گاهگاهی سخنی می گوید ، با دل کوچک من، ساده تر از سخن ساده من
او مرا می فهمد ، او مرا می خواند ، او مرا می خواهد …
.
.
.
یک نفر پشت سرت هست
آماده است تا که کمی پای تو لغزش گیرد …
و اگر قرار شود که بیفتی به روی زمین ، آنجاست که نگهت خواهد داشت …
همیشه از سایه هم نزدیکتر به تو !
نور هم که قطع شود ، حضورش پر رنگتر خواهد شد !
.
.
.
خدایا …!
گاهی که دلم از این و آن و زمین و زمان می گیــرد ،
نگاهم را به سوی تو و آسمـان می گیرم ،
و آنـقـدر با تــو درد دل می کنـم ،
تا کم کم چشـــــــــم هایم با ابـرهای بارانیت همراهی می کنند
و قلبـــم سبک می شود آنــوقــت تو می آیی و تــــــمـــــــــام فضای دلـم را پر می کنی
و مـــــن دیـــــــگــــر آرام می شــــــوم
و احساس می کنم هیچ چیز نمی تواند مرا از پای دربیـاورد !
چون تو را در قلبــــــــــــــم دارم …
گفتم : چقدر احساس تنهایی می کنم …
گفتی : من که نزدیکم ! (بقره آیه ۱۸۶)
.
.
یوسف مى دانست تمام درها بسته هستند اما به خاطر خدا و به امید او حتی به سوی درهای بسته دوید و تمام درهای بسته برایش باز شد …
“اگر تمام درهای دنیا هم به رویت بسته شدند ، به طرف درهای بسته بدو چون خدای تو و یوسف یکیست”
.
.
همه را صدا زدم جز خدا …
هیچکس جوابم را نداد جز خدا …
.
.
ﻫﺮ ﮐﺴﯽ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﺪ ﺩﺍﻧﻪ ﻫﺎﯼ ﯾﮏ ﺳﯿﺐ ﺭﺍ ﺑﺸﻤﺎﺭﺩ
ﺍﻣﺎ
ﺗﻨﻬﺎ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻣﯿﺘﻮﺍﻧﻪ ﺳﯿﺐ ﻫﺎﯼ ﯾﮏ ﺩﺍﻧﻪ ﺭﺍ ﺑﺸﻤﺎﺭﺩ …
.
.
خداوندا
نادانی دیروز ، شادی امروزم را گرفت !
نادانی امروزم را بگیِر تا شادی فردایم را از دست ندهم …
.
.
چه بسا خداوند هر گره ای که در کار ما می اندازد همچو گره های قالی باشد که نهایتا قصد دارد با آنها نقشی زیبا را بیافریند …
.
.
ﺧﺪﺍﯾﺎ ﻣﻨﻮ ﺑﺒﺨﺶ ﺍﮔﺮ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﻪ ﻓﮑﺮ ﺭﺿﺎﯼ ﻫﻤﻪ ﯼ ﻫﯿﭻ ﻫﺎ ﻫﺴﺘﻢ ﻭﻟﯽ ﺑﻪ ﻓﮑﺮ ﺭﺿﺎﯼ ﺗﻮ ﮐﻪ ﻫﻤﻪ ﻫﺴﺘﯽ ، ﻧﯿﺴﺘﻢ …
.
.
میشنود صدایی به کوچکی صدای تو را ، “خدایی” که به بزرگی جهان هستی است …
.
.
خدایا تو میدانی آنچه را که من نمیدانم …
در دانستن تو آرامشیست و در ندانستن من تلاطمها …
تو خود با آرامشت تلاطمم را آرام ساز …
.
.
همه چیز پر از خداست ؛ درخواست کن ، باور کن و دریافت کن …
.
.
دست نیازمندی را گرفتم برای لحظه ایی کوتاه و صدایی شنیدم که مرا لرزاند !!!
صدای خنده ی “خدا” را شنیدم ، واضح تر از صدای نفس هایم …
.
.
عارفی را گفتند : دنیا را چگونه می بینی ؟
گفت : آنچنان که بدون رضایت من برگی از درخت نمی افتد !!!
گفتند : مگر خدایی تو ؟
گفت : نه ، راضی ام به رضای خدا …
.
.
خدایا
می دانم خالی از تقصیر نیستم اما می خواهم از اینکه مرا در هر حال دوست داری سپاسگذاری کنم !
.
.
هر دری بسته شود ، جز در پرفیض خدا
این در خانه عشق است که باز است هنوز …
.
.
من همان خاک خوشبخت
من همان نور هستم
پس چرا گاهی اوقات
این همه از خدا دور هستم ؟
.
.
بدترین احساس زمانی است که خودت هم می فهمی که از خدا دور شده ای …
.
.
قشنگ ترین حس زمانیست که یه اتفاق خوب برات میفته و مطمئنی که اون اتفاق خوب یه پاداش از طرف خدا برای تو بوده …
.
.
ای جمله بی کسان عالم را کَس
یک جو کَرمت تمام عالم را بَس
من بی کَسم و کسی ندارم جز تو
یا رب به فریاد من بی کَس رَس
.
.
جاده های زندگی را خدا هموار می کند ؛ کار ما تنها برداشتن سنگ ریزه هاست …
.
.
خدایا ! ببخشای مرا …
آنقدر که حسرت نداشته هایم را خوردم ، شاکر داشته هایم نبودم …
.
.
همیشه از “چوب خدا” ترسوندنمون ولی حتی یه نفر هم به “بوس خدا” امیدوارمون نکرد !!!
.
.
من خدایی دارم ، که در این نزدیکی است
نه در آن بالاها
مهربان ، خوب ، قشنگ
چهره اش نورانیست
گاهگاهی سخنی می گوید ، با دل کوچک من، ساده تر از سخن ساده من
او مرا می فهمد ، او مرا می خواند ، او مرا می خواهد …
.
.
خدایا …
بفهمان که بی تو چه میشوم ولی نشانم نده !
خدایا …
هم بفهمان و هم نشانم بده که با تو چه خواهم شد …
.
.
کـسانی را می شناسم که با صدای بلند دعا می خوانند ولی دستشان به ستاره ای نمی رسد !
اما کسانی هستند که بی دعا با خدا دست می دهند …
یعنی این شانسه ما داریم . . . .
تنها سودی که رشته ی تحصیلیم تا الان داشته این بوده که ؛ هر بار میرم تو اشپز خونه بابام میگه : مهندس یه ۲ تا چایی بیار بخوریم !
ینی فقط تنها در صورتی بوی ادکلن ماندگاره که بوش بد باشه !
مرد عاشق بشه دنیا رو با خبر می کنه !
زن عاشق بشه فقط به نزدیکاش میگه ، مرد جدا بشه نزدیک تریناش می فهمن !
زن جدا بشه همه دنیا !
ﻫﻨﻮﺯ ﻫﯿﭻ ﺑﻮﯾﯽ ﭘﯿﺪﺍ ﻧﺸﺪﻩ ﮐﻪ ﺑﺘﻮﻧﻪ ﺑﺎ ﻣﺨﻠﻮﻁ ﺑﻮﯼ ﺍﺩﮐﻠﻦ ﻣﺮﺩﻭﻧﻪ ﻭ سیگار ﺭﻗﺎﺑﺖ ﮐﻨﻪ !
آیا میدانید کوتاه ترین جنگ در سال ۱۸۹۶ بین زانزیبار و انگلستان که ۳۸ دقیقه طول کشید !؟
فک کنم رفتن لب مرز به هم فحش دادن برگشتن
آیا از خشکی پوست رنج می برید ؟
.
.
.
خجالت نمیکشید ؟ اینم شد درد ؟
اینایی که کسی از کاراشون سردرنمیاره ،
اینایی که کاراشونو همیشه ساکت و آروم انجام میدن ،
اینایی که عشقشون لباس مشکیه ،
اینایی که دلشون نمیاد وقتی که خوابی بیدارت کنن ،
اینایی که روزا براشون بی معنی شده و شبا فقط کار میکنن ،
اینایی که با دیواره خونه ها یه دنیا خاطره دارن ،
اینا رو خیلی زیاد مواظبشون باشید ،
این لامصبا دزدن !
هیچی ترسناک تر از این نیست بیای خونه ببینی یکی اتاقتو تمیز کرده !
حالا ۲ ساعت باید بشینم فکر کنم ببینم چی قایم کرده بودم و آیا کشف شده یا نه !
مشکلات از جایی شروع شد که به هر کی گفتیم نوکرتیم فکر کرد واقعاً اربابه !
دختره فرم دانشگاه پر کرده :
نام : پریسا
نام خانوادگی : جلالی
فرزند : سوم !
این چطوری کنکور قبول شده واسم سواله
بالاخره حکمت ” آی سی یو ” رو در بیمارستان دریافتم !
جمله ای حکیمانه از جناب عزراییل خطاب به بیمار : ” I See You ” . . .
رفتم ساندویچى به یارو میگم یه ساندویچ مرغ بده !
میپرسه کوچیک یا بزرگ ؟
میگم بزرگ !
بعد میگه فعلا بزرگ نداریم !
من
ساندویچ مرغ بزرگ
ساندویچ مرغ کوچیک
یارو
کینگ برگر
اینهمه درس خوندیم !
آخر نفهمیدیم پلیس +۱۰ مساوی چند میشه !
والاااااا
یک ساعته اومدم تک پیامک و در اتاقمم بستم ک دارم درس میخونم !
الان بابام اومده میگه پسرم داری چیکا میکنی ؟!
گفتم دارم درس میخونم !
میگه بیا کتابتم ببر که بهتر متوجه شی !
اومدم یه آدم خیلی خوشتیپ رو بغل کنم
خوردم به آینه !
آهای اونایی که خیلی خودتونو میگیرید !
چاه توالت ما هم خیلی وقتا میگیره !
گفتم که در جریان باشید
دیروز رفتم یه آیفون ۵ خریدم ، لامصب مگه از جیب در میومد
هیچی دیگه رفتم یه جی ال ایکس خریدم اصن نمی دونی چقد خیالم راحت شده
رو دسته صندلی نوشته بود وقتی زلزله اومد پشت صندلیو نگا کن !
پشتشو نگا کردیم نوشته بود الان نه خره وقتی زلزه اومد !
کمـــــی دورتــر بـایست …
لطفـــــــــا ً !!
من دیــوانه تــر از آنــم …
کــه بی هــوا ،
در آغـوشت نگیــرم … !
.
.
.
تو چه با صلابت حکم میدهى که،
حواست را جمع کن،
و من میمانم،
که چگونه جمعش کنم،
وقتى تمامش پیش توست …!
.
.
.
چشمهای تــو ، یک مرضِ مسری دارند
هربار نگاه می کنم …
تب می کند ، وجودم …
.
.
.
دلم اگر برای تو تنگ می شود …
ببخش !
روزم اینگونه قشنگ می شود …
.
.
.
من و تو از همان روز اول،
محکوم به از دست دادن بودیم!
تو، همان یک ذره احساست را…
و من…
تمام زندگی ام را!
.
.
.
امشب
دیوانگى در من بالا زده!
نه سکوت
نه موسیقى
نه حتى سیگار …
هیچ چیز و هیچ چیز
این دیوانگى را تسکین نمى دهد
جز عطر تنت لعنتى …
.
.
.
لانه ات را بر حباب حوصله ی مردمان نساز ، تا آواره ی بی حوصلگیشان نشوی
.
.
.
خودت را تصور کن
بى “او”
شاید بفهمى چى کشیدم
بى “تو”
.
.
.
از حساب و کتاب بازار عشق هیچگاه سر در نیاوردم،
و هنوز نمیدانم چگونه مى شود
هربار که تو بى دلیل ترکم میکنى
من بدهکارت مى شوم …
.
.
.
گاهی تنها ماندن تمرین بدی نیست ، زیرا در همه حال باید منتظر بی وفایی بود
.
.
.
صفت برای نام تو
جواهر بدلی ست
واژه ها را نفرین می کنم
و آه می کشم
پر از تو می شوم
بی چتر…
.
.
.
وقتى کسى تورا عاشقانه دوست دارد
شیوه بیان اسم تو
در صداى او متفاوت است
و تو مى دانى
که نامت …
در لبهاى او ایمن است
.
.
.
آغوش گرمم باش ، بگذار فراموش کنم لحظه هایی را که در سرمای بی کسی لرزیدم
.
.
.
تمام دردها فراموشم می شود
وقتی چشمان تو
در مقابل خیالم، قَد عَلَم میکنند . . .
.
.
.
در صدا کردن نام تو، یک “کجایى” پنهان است
یک “کاش مى بودى”
یک” کاش باشى”
.
.
.
امروز خاطراتت را سوزاندم اما بوی خوش هیزمش بیقرارم کرد
.
.
.
در زندگی
هرکسی را که دوست بداری از او ضعیفتری
زیرا برای راضی نگه داشتنش
حاضری دست به هرکار اشتباهی بزنی…
.
.
.
بی تو خورشید دلم رهگذری ظلمانی ست / آخرین پنجره ام در خطر ویرانیست
.
.
.
چقدر نگاه کردن به چشم هایت واگیر دارد!
هر بار که نگاهت می کنم پر میشوم از عشق..!
.
.
.
آدمها هرچقدر بزرگتر میشوند
دلشان بیشتر بغل میخواهد
حتى بیشتر از وقتى که کودک بودند !
T.s: عاشقانه
♥کاش گاهــیم حقیقت شـــــــــیرین بود ......♥
با تمـام مـداد رنگـی هـای دنـیا
بـه هـر زبـانی که بـدانی یـا نـدانی !
خـالی از هـرتشبیه و استعـاره و ایهـام …
تنهـا یکــ جملـه برایـت خـواهـم نوشت :
دوستت دارمــ خاص ترین مخـاطب خـاص دنیـا !
.
.
.
انگار در دلم حرفی دیگر باقی نمانده تا برایت بگویم
تنها یک جمله!
هنوزم دوستت دارم
.
.
.
امروز یه کار ضرورى دارم و اون دوست داشتن توئه …
دیروز هم همینطور بود
فردا هم همینطوره !
.
.
.
بگو دوستت دارم …
شهیدم کن …
مالیات ندارد این گلوله ای که از دهانه لبهایِ تو شلیک می شود !
.
.
.
هی تو کمی نزدیکتر بیا ،
اما چیزی نگو
بگذار فقط ،
بگذار چشمهایمان این همه دوست داشتن ها را زیرنویس کنـــد
.
.
.
دوست داشتن ؛ زبان ٬ زمان ٬ راه ٬ دلیل ٬ نشانه نمی خواهد
دوست داشتن دل می خواهد
و یک “من” می خواهد و یک “تو”
.
.
.
بانو !
آن پیرهن قرمز پولک دارت را بپوش و مثل یک ماهی به آغوش من بیا …
من هنوز دریا دریا تو را دوست دارم …
.
.
.
باران می بارد ! به حرمت کداممان ؟! نمی دانم !
همین اندازه می دانم که صدای پای خداست !
شاید دلی در این حوالی گفته باشد دوستت دارم !
.
.
.
ما
به هم نمی رسیم
امّا
بهترین غریبه ات می مانم
که تو را
همیشه دوست خواهد داشت . . .
.
.
.
می خواهم داستانی از علاقه ام به تو را بنویسم :
یکی بود ، یکی …
بی خیال …
خلاصه اش میشود : دوستت دارم
.
.
.
حرفهای زیادی بلد نیستم …
من تنها چشمان تو را دیدم و گوشه ای از لبخندت که حرفهایم را دزدید …
از عشق چیزی نمی دانم اما دوستت دارم کودکانه تر از آنچه فکر کنی !
.
.
.
ناسپاس از عشق پاکت نیستم
من که عمری با خیالت زیستم
دوستت دارم به جان تو قسم
روی حرفم تا ابد می ایستم!
.
.
.
کسی آیا می داند ؟!
پس از یاد گرفتن نام تو ، پس از “دوستت دارم”
به چه می نازد الفبا ؟!
.
.
.
نیلوفرانه دوستت می دارم …
من درست مثل خودم ، هنوز و همیشه دوستت می دارم !
.
.
.
از دور دوستت داشتم !
بی هیچ عطری
آغوشی
نگاهی
یا حتی بوسه ای
تنها دوستت داشتم …
اما حالا اگه دور شی …
چه کنم با اینهمه وابستگی …
.
.
.
دوسش داری ؟!
پس یادت باشه !
فقط دوست داشتن کافی نیست !
عشق مراقبت می خواد !
.
.
.
همین که تو می دانی
“دوستت دارم”
کافیست …
بگذار
خفه کند خودش را
دنیـا
.
.
.
پاییز از حوالی حوصله ات که بگذرد
من زرد می شوم
و تا کفشهای رفتنت جفت می شود
غریب می مانم
و نیلوفرانه دوستت دارم
نه مثل مردمی که عشق را از روی غریزه نشخوار می کنند
من درست مثل خودم
هنوز و همیشه
دوستت دارم…
.
.
.
مرگم باد اگر لحظه ای کوتاه بیایم
از تکرار این پیش پا افتاده ترین حرف
که ” دوستت دارم ”
.
.
.
قبل از اینکه به کسی بگی دوستت دارم
خوب فکراتو بکن
شاید چراغی در دلش روشن کنی
که خاموش کردنش به خاموش شدن او بیانجامد…
.
.
.
چقدر این دوست داشتنهای بی دلیل خوب است…
درست مثل همین باران…که بی سوال …
فقط می بارد…آرام …شمرده شمرده…فقط می بارد…
چقدر این دوست داشتن های بی دلیل خوب است
.
.
.
می خواهم از تو بنویسم برای تو که در تمام لحظاتم وجود داری…
خنده هایم برای توست با تو بودن مرا شاد می کند…
و بی تو بودن مرا گریان…
تو با من هستی در حالی که در کنارم نیستی…
تو با منی چون در قلب منی.قلبم را با دنیا عوض نمی کنم…
چون تو در آنی و من تنها تو را دوست دارم…
.
.
.
خورشید بتابد یا نتابد
ماه باشد یا نباشد
شب و روز من یکی شده
فرقی ندارد برایم
همه چیز برایم رویا شده
عشق تو برایم آرزو شده
به رویا و آرزو کاری ندارم
حقیقت این است که دوستت دارم !
آی ننه …
استیو جابز مادر خود را اینگونه صدا می کرد !
.
.
یکی از برنامه های زندگیم واسه آینده اینه که یه انارو بازش کنم بشمرم ببینم چند تا دونه انار واقعا توشه !!! خیلی برام سؤاله …
موز رو شمردم فقط یه دونه توش بود !
.
.
آنها که سر عقل آمدند ، سر عقد نیامدند !
.
.
دفاتر ازدواج اعلام کردند :
با هر ازدواج دائم ، یک ازدواج موقت هدیه بگیرید !!!
هیچکس تنها نیست حتى همسر اول !!!
.
.
مهمون اگه حبیب خداس واسه خدا حبیبه ، واسه ما عباس قادریه !
.
.
چیزی که باید به بعضیا گفت :
خواهش می کنم عزیزم شما رو مخِ ما جا داری !!!
.
.
ساعت مچی به درد کسی میخوره که نگران دیر رسیدن یکی باشه …
واسه ما اضافه وزن محسوب میشه !
.
.
حتی اگه کسی بهت بدی کرد بازم هیچ وقت قلبش رو نشکون چون فقط یه قلب داره …
بزن دندوناشو بشکن که ۳۲تا داره …
.
.
تجربه ثابت کرده اگه بالای سرِ کتری وایستی آبش دیرتر جوش میاد …
.
.
امروز رفتم پرونده تحصیلیم رو از دبیرستان بگیرم طرف نه ازم مدرک شناسایی خواست نه اصلا به عکس هام توی پرونده نگاه کرد !
بهش گفتم : اینجا یه کارت شناسایی از ملت نمیخوای شما ؟ شاید یکی دیگه میومد پرونده تحصیلی منو میگرفت !!!
برگشت گفت : این مدارکی که تو داری رو سبزی فروش سر کوچه توش تره هم نمپیچه !!! آخه به درد کی میخوره ؟
خودمم قانع شدم …
.
.
یکی از قوانین نیوتون میگه :
هر وسیله ای که مامانت جمع میکنه حتما گم میشه …
.
.
کاری که صدای زنگ یه اسمس میکنه ، ده تا صدای آلارم نمی تونه بکنه …
(صبح ها در جهت بیدار شدن)
.
.
یکی از بزرگترین آرزوهای من در دوران تحصیل :
کاش فردا بارون نیاد ، آخه ما ورزش داریم …
.
.
غضنفر اومد از هواپیما پیاده بشه شلوارش افتاد ، زود کشید بالا و داد زد کجاست اون زنه که گفت کمربنداتونو باز کنین ؟ همینو میخواستی ؟
.
.
سخت تر از بلند شدن وسط غذا براى آوردن آب ، بلند شدن وسط غذا براى آوردن چنگاله !
.
.
آره تو محشری ، از همه سری …
تو یک افسونگری …
“مکالمه من با آینه اتاقم”
.
.
اعتراف میکنم نصف “آره یادم میاد”هایی که گفتم چاخان بوده …
حوصله نداشتم طرف تعریف کنه !
.
.
هر جا سیفون میبینم دوس دارم درشو از بالا باز کنم شاید یه نفر برام اسلحه گذاشته باشه توش …
.
.
سلطان غم ، لو باتری !
.
.
تو مترو یا اتوبوس از یه نفر آدرس بپرسین میبینین که پونزده نفر پونزده تا آدرس کاملا مختلف میدن …
.
.
عطسه گرامی :
یا بیا یا برو ! هیچ خبر داری که وقتی اون وسط گیر میکنی ، قیافه آدم چجوری میشه ؟
.
.
رو بچتون اسم نزارید ول کنید بزارید نیو فولدر بمونه …
.
.
شما یادتون نمیاد یه زمان مد شده بود همه کوبلن میدوختن ! حتی مردها !
خدا رو شکر گذشت اون زمان …
.
.
همدم ما یه پشه بود که هوا سرد شد و اونم رفت …
.
.
یعنی من عاشق اینایی هستم که میان تو داروخونه و به صندوقدار هم میگن “دکتر” !!!
برخیز که حجت خدا می آید / رحمت زحریم کبریا می آید
از گلشن عسگری گذر کن که سحر / بوی گل نرگس از فضا می آید
ولادت امام زمان(ع) مبارک باد
* * * * * * * * * * * * * * * * *
عید است ولی بدون او غم داریم / عاشق شده ایم و عشق را کم داریم
ای کاش که این عید ظهورش برسد / این گونه هزار عید با هم داریم
* * * * * * * * * * * * * * * * *
کاش از لطف شبی یاد ز ما میکردی / یاد از عاشق افتاده ز پا میکردی
کاش بیمار فراقت که ز پا افتاده / با نگاه ملکوتی تو دوا میکردی
یا مهدی ادرکنی
عید شما مبارک
*;%”*
*%;;%”*
*;%*;%”*.
*;*;%;*%*,
)i(
( )
مادرجون این دسته گل تقدیم تو،به شرط اونکه تو خودت گل باشی و من خاک زیر پات !
* * * * * * * * * * * * * * * * *
دو موجود هستی گرامی تر است / یکی میهن و دیگرش مادر است
ستایش کنم زن که او مادر است / که مادر سزاوار زیب و زر است
تو بهترین گل، میان شهر گلهایی تو رنگ آفتابی،
شب که می رسد، مثل ستاره، گوئیا مهتابی
مادر خوبم ، روزت مبارکآسمانی پر از ستاره، دشتی پر از گل،
تقدیم به آنی که بهشت زیر پایش جا دارد
به مادرم . . .
که مهرش تا ابد در دلم جای دارد
|
|
|
عکسهای قدیمی و تاریخچه حرم امام رضا
با شهادت امام رضا (ع) در سال 203 پیکر پاکش در کنار قبر هارون الرشید به خاک سپرده شد این امارت در میان باغی بزرگ و زیبا قرار داشت که متعلق به حمید بن قحطبه والی توس بود گویند هنگامی که امام رضا (ع) به مرو می رفتند در بین راه در خانه حمید بن قحطبه فرود آمدند و محل تدفین خود را مشخص نمودند .
با توجه به این مطلب اولین بنای آرامگاه همان بقعه هارون الرشید بوده است که توسط مأمون عباسی بنا شده است که بقیه بنای حرم بر روی آن ساخته شده است از این تاریخ به بعد تا دوره دیلمیان نشانه ای از تجدید یا مرمت حرم در دست نمی باشد سبکتکین (387 ـ 366 هـ ق ) پادشاه متعصب غزنوی حرم مطهر را ویران و زیارت آن را ممنوع کرد پس از آن عمید الدوله فایق در تکمیل بقعه و آبادانی مشهد کوشید.
در سال 400 هـ ق ابوبکرشهمرد به دستور سلطان محمود غزنوی بنای بقعه بار دیگر بازسازی کرد با توجه به سنگ نوشته قبر امام رضا(ع) به نظر می رسد بنای حرم در سال 516 هـ ق تجدید یا تعمیر شده است . بنای بقعه به سال 548 هـ ق آسیب فراوان دید.
در روزگار سلجوقیان شرف الدین ابوطاهر قمی پس از مرمت بنا گنبدی کاشی کاری شده را بر روی قبه حرم بنا کرد و مناره ای را کنار آن ساخت در دوره خوارزمشاهیان (612 هـ ق ) روضه رضوی مورد توجه قرار گرفت که کتیبه هایی از آن زمان در حرم موجود می باشد.
در زمان چنگیز بقعه دچار ویرانی شد . در زمان غازان خان و سپس سلطان محمد خدابنده الجایتو در تعمیر و تزئین حرم مطهر کوشید . در قرن هشتم بنای حرم عبارت بوده است از : حرم ، مسجد بالاسر و چند بنای کوچک متصل به ضلع شمالی و یک مدرسه ( به تصریح ابن بتوته جهانگرد معروف ) . در زمان شاهرخ تیموری و همسرش گوهرشاد حرم مطهر توسعه قابل توجهی پیدا کرد .
در این دوره سال 821 هـ ق نخستین مسجد جامع شهر مشهد با نام مسجد گوهرشاد در سمت قبله حرم مطهر بر پا شد سپس بنای «دارالحفاظ» «مسجد فرق الذکر» « دارالسیاده » و سر انجام « تحویل خانه یا خزانه بر پا شد .
پیرامون مجموعه نیز سه مدرسه به نام های مدرسه پریزاد ، مدرسه بالاسر ، مدرسه دودرب ساخته شد در زمان سلطان حسین بایقرا ( 875 ـ 912) به کوشش امیر علی شیر نوایی صحن کهنه و اساس ایوان طلا به وجود آمد صحن انقلاب در زمان شاه عباس اول وسعت یافت در زمان شاه طهماسب صفوی مناره نزدیک گنبد مرمت و طلاکاری شد و در سال 932 هـ ق خشتهای نفیس کاشی روی گنبد به خشتهای طلا مبدل شد بعد از غارت خشتهای طلای گنبد در شورش عبدالمؤمن خان ازبک شاه عباس در سال 1010 هـ قبه تجدید بنای آن دستور داد که شرشح آن در کتیبه میناکاری شده دور گنبد به خط علیرضا عباسی نقش بسته است . ـ در زمان شاه عباس صحن کهنه (انقلاب ) گسترش یافت و ایوان شمالی اتاقها غرفه ها و سردرها و ایوانهای شرقی و غربی آن احداث گردید .
روضه منوره که پیکر مقدس حضرت رضا (ع) در آن مدفون است زیر گنبدی زرین و با شکوه قرار دارد و هسته مرکزی بناهای آستان قدس رضوی به شمار می آید. در سالهای آغازین به خاک سپاری پیکر پاک امام (ع) , حرم مطهر به صورت بنایی ساده با مصالح ویژه آن دوران بنا شده بود , چنان که بقعه مطهر تنها در یک در وروردی ساده در پیش روی مبارک داشت و دارای تزئیناتی مختصر به سبک آن زمان بود. صفه های اضلاع حرم به جز صفه پیش رو , به سوی خارج از بنا بسته بود.
بر فراز بقعه تنها قبه ای وجود داشت. در آن سالهای دور زمین های اطراف حرم مطهر , همه خالی از سکنه بود و نوغان که یکی از دو قصبه معروف و معتبر توس بود , تنها آبادی مسکونی منطقه محسوب می شد .
نظارت دقیق حکام جور بر حرکات و سکنات شیعیان , منع آنها از توجه به مرقد امام و درک فیض زیارت , موجب شد که سالها سپری شود و بنایی درخور و شایسته مضجع شریف حضرتش احداث نگردد . سرانجام سالهای سخت و سنگین به کندی سپری شد , عنایات خدای تعالی نسبت به روضه رضوی موجب شد که در آن روزهای اولیه و جو خاص آن زمان , حرم مطهر از هرگونه آسیبی محفوظ بماند تا آنجا که باب رافت خاصه حضرت بصورت بروز کرامات پی در پی و معجزات , گره از کار دردمندان و نیازآوران به درگاهش گشود , کثرت و تداوم کرامات امام موجب شد که توجه و اقبال مردم و حاکمان آن زمان به ویژه بیشتر اهالی خراسان و مناطق دیگر فزونی یابد و ارادتمندان به بقعه و بارگاه رضوی , زیارت پرفیض مرقد منورش را بر خود فرض دانسته اقدام به ساخت و مرمت و تذهیب و تزئین و حفظ و نگهداری آن بنای مقدس نمایند.
در طول قرنهای مختلف , رجال کشورهای اسلامی , حکام و امرای خراسان , مردان با اخلاص و علاقه مند به مقام شامخ ولایت و امامت با صرف مبالغی در تجدید عظمت آن کوشیده اند , ضمن تزئین آن با ایجاد بناها و به جای گذاشتن آثاری این مکان شریف را مملو از جلوه های کهن هنری دوران گذشته نموده , نفایس تاریخی و شاهکارهای هنری شان را مخلصانه به این جایگاه رفیع عرضه دارند.
عکس های قدیمی حرم امام رضا (ع)
عکسهای قدیمی حرم امام رضا
عکسهای قدیمی حرم امام رضا
عکسهای قدیمی حرم امام رضا
عکسهای قدیمی حرم امام رضا
عکسهای قدیمی حرم امام رضا
عکسهای قدیمی حرم امام رضا
عکسهای قدیمی حرم امام رضا
عکسهای قدیمی حرم امام رضا
انگکور محوطهای باستانی در کامبوج است که مجموعهای از بقایای پایتختهای باستانی امپراتور خمر را که بین قرنهای نهم تا پانزدهم میلادی ساخته شدهاند، در خود جای داده است. محوطه باستانی انگکور در سال 1992 به خاطر شرایط استثناییاش، به طور همزمان در فهرست میراث جهانی و میراث در خطر یونسکو ثبت شد و در سال 2004، پس از دوازده سال مرمت و بازسازی از فهرست میراث جهانی در خطر خارج شد. این ویرانههای باستانی در میان جنگلها و مزارع کشاورزی شمال دریاچه بزرگ کامبوج و در نزدیکی شهر سیمراپ امروزی واقع شدهاند.
امپراتوری خمر در طول سیصد سال، یعنی از سال 900 تا 1200 میلادی، شاهکارهای باشکوه معماری جهان را در کرانههای شمالی دریاچه بزرگ کامبوج پدید آورد. اغلب این آثار در محوطهای به طول 15 و عرض 5 مایل جمع شدهاند، هر چند که پارک باستانشناسی انگکور محوطههایی چون کبالسپین با فاصله 30 مایل را نیز شامل میشود. در مجموع، بیش از 72 معبد و عمارت مهم باستانی در این محوطه شناسایی شدهاند. معبد اصلی انگکور، موسوم به انگکور وات، بین سالهای 1112 تا 1150 توسط سوریاوارمن دوم، امپراتور خمر، به عنوان معبد اصلی و پایتخت ساخته شده است و در حال حاضر بزرگترین و سالمترین معبد به جا مانده در این محوطه باستانی است که از زمان تأسیس تا امروز نیز اهمیت مذهبی خود را "ابتدا برای هندوها و سپس برای بودائیان " حفظ کرده است. این معبد به مظهر معماری کلاسیک خمرها بدل شده است و به عنوان سمبل کشور کامبوج، روی پرچم این کشور نیز نقش بسته و در حال حاضر بزرگترین جاذبه گردشگری این کشور محسوب میشود.
انگکور وات که با به هم آمیختن دو سبک اصلی معابد خمرها ــمعابد پلهای و معابد سرسراییــ ساخته شده است، نمادی از کوهستان مِرو، مأمن خدایان در اسطورههای هندو، است. درون خندق و دیواری به طول 6/3 کیلومتر، سه سرسرای چهارگوش که هر یک بر فراز دیگری ساخته شدهاند، قد برافراشتهاند که بزرگترین سرسرا (سرسرای زیرین) 187 در 215 متر مساحت دارد. در مرکز این معبد نیز برجی سر به آسمان برداشته است. این معبد علاوه بر عظمت و توازنش از لحاظ معماری، به خاطر نقشبرجستههای بیشمار و مجسمههای رقاصان و پریانش از شهرت خاصی برخوردار است
تاریخچة انگکور وات
سوریاوارمن دوم، امپراتور خمرها، در اوایل قرن دوازدهم میلادی انگکور وات را به عنوان پایتخت و معبدی برای ویشنو، یکی از ایزدان مذهب هندو، ساخت. از آن جایی که تا به حال هیچ لوح یا کتیبه متعلق به زمان ساخت انگکور وات که در آن به این معبد اشاره شده باش به دست نیامده است، نام واقعی آن بر کسی معلوم نیست. نام امروزی این معبد، یعنی انگکور وات، در زبان کامبوجی به معنای «معبد شهر» است. به نظر میرسد با مرگ سوریاوارمن دوم در سال 1150، ساخت این نیمهتمام رها شده است، چنان که نقشبرجستههای نیمه تمامی که در این معبد به چشم میخورند نیز مؤید این نظریه هستند. با به حکومت رسیدن امپراتور بعدی خمرها، پایتخت به نقطهای دیگر واقع در چند کیلومتری انگکور وات منتقل شد و این معبد تا قرن 14 و 15 میلادی که فرقهای از بودائیان آن را به یک معبد بودائی تبدیل کردند، به حال خود رها شده بود.
از آن زمان تاکنون این معبد هیچگاه به حالت متروک در نیامده است که این مسئله در میان معابد محوطه باستانی انگکور یک استثناء به حساب میآید. یکی از نخستین سیاحان غربی که از این معبد دیدار کرد، آنتونیو دومگدالنا، کشیش پرتغالی بود که در سال 1586 از این محوطه دیدن کرد. دامگدالنا درباره انگکور وات مینویسد: «این معبد چنان شکوه خارقالعادهای دارد که قلم از توصیف آن عاجز است، خاصه آن که این معبد شبیه هیچ عمارتی در هیچ نقطهای از جهان نیست.» اما دامگدالنا و دیگر سیاحان غربی، تصور نمیکردند که ساخت چنین معبد باشکوهی از خمرها بربیاید و به اشتباه قدمت این معبد را همپای امپراتوری روم باستان تصور میکردند. اما مطالعات باستانشناسی و مدارکی که در طول بازسازی و مرمت محوطه باستانی انگکور که در قرن بیستم به دست آمد، تاریخ واقعی آن را بر همگان آشکار کرد.
معماری انگکور وات
انگکور وات نمونهای عالی از معماری کلاسیک خمرها، موسوم به سبک انگکور وات، است. با آغاز قرن دوازدهم، معماران خمر به ندریج اعتماد به نفس خود را در کار با ماسهسنگ (به جای خشت و آجر) به عنوان مصالح اصلی ساخت بنا بازمییافتند. سبک انگکور وات در پی سبک معماری بایون پدید آمد که در اغلب در آن، کیفیت فدای کمیت میشد. انگکور وات بیش از همه به خاطر ظرافت و تناسبش از لحاظ طراحی و معماری مورد تحسین قرار میگیرد و از این نظر اغلب با آثار معماری به جا مانده از روم و یونان باستان مقایسه میشود. به گفته موریس گلیز، یکی از مرمتگران مشهوری که در قرن بیستم بر پروژه مرمت انگکور وات نظارت داشته است، «این معبد از جهت توازن میان عظمت عناصر و اندازهگیریها و نسبتهای دقیق رعایت شده در آن، از کمالی کلاسیک برخوردار است. انگکور وات تجلی قدرت، اتحاد و یک سبک هنری خاص است.» عناصری چون تاقهای نوکتیز (تاق رومی)، برجهایی به شکل شکوفه نیلوفر، راهروهای هممحور و ایوانهای صلیبی شکل که به موازات محور اصلی معبد ساخته شدهاند از شاخصههای اصلی سبک معماری انگکور وات هستند. بر دیوارههای این معبد، همچنین تصاویری از اسطورههای ماهاباراتا و رامایانا نقش بسته است.
انگکور وات در دوران معاصر
معبد انگکور وات در قرن بیستم تحت بازسازی و مرمت کلی قرار گرفت، اما با آغاز جنگهای داخلی و حکومت خمرهای سرخ در دهههای 70 و 80 میلادی، این پروژه ناتمام ماند؛ اما خوشبختانه در طول این مدت، خسارات و آسیبهای جدی به این معبد وارد نیامد. با آغاز دهه 1990، کار مرمت و بازسازی انگکوروات از سر گرفته شد و سازمان یونسکو در سال 1992، این معبد و کل منطقه باستانی انگکور را به خاطر ارزش فرهنگی و باستانشناختیاش، در فهرست میراث جهانی ثبت کرد. یونسکو به خاطر وضعیت ویژه این منطقه پس از دو دهه جنگ داخلی و بیتوجهی، این محوطه را به طور همزمان در فهرست میراث جهانی در خطر نیز ثبت کرد تا با این اقدام، به بسیج کمکهای جهانی برای بازسازی و مرمت محوطه باستانی انگکور کمک کند. اما کمیته میراث جهانی یونسکو، در سال 2004 پس از بررسی وضعیت محوطه باستانی انگکور و اعلام رضایت از پروژه بازسازی 12 ساله این محوطه و قدردانی از کمکهای کارشناسی و مالی کشورهای فرانسه، ژاپن، ایتالیا، چین، هندوستان، اندونزی، مجارستان و سوئیس برای مرمت معبد انگکور وات و دیگر معابد و عمارتهای محوطه باستانی انگکور، به خروج این محوطه از فهرست میراث جهانی در خطر رأی داد. با این وجود کار مرمت و بازسازی انگکور وات همچنان ادامه دارد که البته بیشتر این پروژهها، با کمک مالی دولت خارجی و به دست کارشناسان و متخصصان بینالمملی صورت میگیرد. انگکور وات در حال حاضر به بزرگترین جاذبه توریستی کشور کامبوج تبدیل شده است و هر چند تاکنون آماری از تعداد دقیق بازدیدکنندگان این معبد منتشر نشده است، اما بنا به اعلام وزارت گردشگری کامبوج، از یک میلیون توریست خارجی که در سال 2004 به این کشور سفر کردهاند، 57 درصد قصد بازدید از معبد انگکور وات را داشتهاند.
ماسوله زیر لحاف زمستانی
ماسوله معروف ترین روستای پلکانی ایران است که در 55 کیلومتری رشت در استان گیلان قرار دارد. این شهر در ناحیهای کوهستانی و جنگلی در دامنهای صخرهای با وسعت 16 هکتار و ارتفاع 1050 متر از سطح دریای آزاد ساخته شدهاست. ماسوله در 32 کیلومتری جنوب غربی شهرستان فومن و20کیلومتری شهر ماکلوان قرار دارد و از غرب به خلخال، از شمال به ماسال و از جنوب به طارم محدود است.
تصاویر ماسوله
روستای پلکانی ماسوله
روستای پلکانی ماسوله
روستای پلکانی ماسوله
روستای پلکانی ماسوله
روستای پلکانی ماسوله
روستای پلکانی ماسوله
روستای پلکانی ماسوله
روستای پلکانی ماسوله
روستای پلکانی ماسوله
روستای پلکانی ماسوله
در دخمه سه طبقه زیر زمینی سیاحت کنید+ تصاویر جالب از یک شهر اسرار آمیز
شهر زیرزمینی (اویی) در زیر بافت شهر نوش آباد در 8 کیلومتری شمال کاشان در استان اصفهان قرار دارد. این شهر در 3 طبقه در زیر زمین با عمق بین 4 تا 18 متر بصورت دست کن ایجاد شده و فضاهای متعددی از جمله اطاق، راهرو و چاهها و کانالهای زیادی برای در امان ماندن از دست اشرار دارد.
تا سال 1381 هیچ اطلاعات مستندی از این مجموعه به لحاظ سیستم دفاعی و پناهگاهی از آن در دست نبود و به دخمه های اسرار آمیز شهرت داشت.
راههای ورود به داخل این مجموعه به شکل مخفی در منازل یا داخل قلعه خشتی در مجاور شهر و یا محلهای پر جمعیت و داخل کانالهای پایابهایی که از زیر خانهها و برای گذر آب قنات ایجاد شده، چاههای داخل مساجد و باغها و بازارها و هر جایی که در زمان حمله دشمن امکان دسترسی سریع و فرار ساکنان را فراهم میکرده، ایجاد شده است.
در طول مسیر شهر زیر زمینی اطاقهایی به ابعاد مختلف برای اسکان موقت حفاری کردهاند. در بدنه اطاقها تعدادی تاقچه مشاهده میشود. هر اطاق 180سانتی متر ارتفاع دارد.
اطاقها به شکل تو در تو و با راهروهای زاویهدار که دید مستقیم را با فضای بعدی از بین میبرد، ساخته شده است. در 20سانتی متری زیر سقف و به فاصله 1متر در تمام بدنه اطاقها حفرههایی برای قرار دادن چراغهای پیه سوز جهت تامین روشنایی فضاها تعبه شده است.
در بدنه دیوار اطاقها و در بعضی از آنها چاهکهایی مشاهده میشود که به سختی میتوان وارد آن شد؛ ارتفاع این چاهکها 3تا 5متر است که راه ارتباطی به طبقات بعدی است.
با توجه به تو در تو بودن فضاها هیچ گونه مشکل تنفسی احساس نمیشود و این یکی از شگفتیهای داخل این مجموعه است.
آب مصرفی و شرب ساکنین داخل شهر زیر زمینی توسط راههای مخفی که به پایابهای مرتبط به رشته قناتها بوده و از زیر زمین میگذرد تامین می شد.این فضاها نه تنها در سطح زیرین شهر گسترده شده بلکه تا حصار بیرون شهر و حتی شهر تاریخی و تالار نیاسر راه دارد.
منبع: bornanews.ir
آرامگاه نادرشاه افشار؛ بنایی است که به یادبود نادرشاه افشار در شهر مشهد ساخته شده است. قوام السلطنه در اواخر عهد قاجار (1296 خورشیدی) در محل یكی از مقابر ویران شده نادری، آرامگاه جدیدی برای وی ساخت و استخوان های او را از تهران به مقبره مزبور انتقال داد. نادرشاه افشار، فاتح دهلی در هنگام حیات خود دستور به ساخت آرامگاهی کوچک در بالا خیابان مشهد داد. این آرامگاه کوچک در سال 1145 هجری قمری در مجاور چهارباغ شاهی و روبروی حرم امام ضا از خشت و گل ساخته شد.
این بنای جدید كه در محل فعلی آرامگاه وی قرار داشت مدتی بر پا بود تا این كه انجمن آثار ملی ایران در سال 1335 خورشیدی درصدد بر آمد آرامگاهی مناسب برای وی در همان محل مقبره ساخته قوامالسلطنه احداث نماید. این كار از سال 1336 شروع شد و در سال 1342 به پایان رسید.
مقبره كنونی نادرشاه واقع در ضلع شمال غربی چهارراه شهدا (نادری سابق) است كه پس از حرم حضرت رضا (ع) مهمترین موضع توریستی-تاریخی شهر مشهد تلقی می شود. این اثر در باغی به مساحت 14400 متر مربع ساخته شده و شامل سكویی دوازده پله ای، مقبره، پوششی خیمه مانند بر روی قبر، سكویی مرتفع در مجاور قبر با مجسمه نادرشاه سوار بر اسب و سه تن دیگر در پی او، یك غرفه فروش كتاب و دو تالار برای موزه است.
طراح بنا مهندس سیحون بود و مجسمه ها را هنرمند فقید ابوالحسن صدیقی ساخته است. مصالح مقبره به طور عمده از سنگ های خشن و سخت گرانیت كوهسنگی مشهد است. بعضی از قطعات سنگ، بسیار بزرگ انتخاب شده تا تداعی كننده مقبره دوم ساخته خود نادرشاه باشد. پوشش مقبره كاملا به مانند چادر عشایری است كه نادر در آن زاده و هم كشته شده است. پوشش دیوارهای داخلی مقبره نیز از سنگ های مرمر اُخرایی رنگ مراغه انتخاب شده تا قتل نادرشاه در داخل چادر را تداعی نماید. ساختمان جدید آرامگاه نادرشاه افشار، در تاریخ 12 فرودین ماه سال 1342 با حضور محمد رضا شاه به همت انجمن آثار ملی در باغ نادری بازگشایی شد.
قلعه خرگوشی
کاروانسرای خرگوشی متعلق به دوره صفویه است و در جاده قدیم یزد-اصفهان قرار دارد، نزدیک ترین شهر به این کاروانسرا شهر عقدا است که در 60 کیلومتری آن قرار دارد و نزدیکترین روستا، روستای سرو علیا است که در ۲۵ کیلومتری آن قرار دارد. نزدیک ترین آبادی تا این کاروانسرا در فاصله 7 کیلومتری است که یک آبادی تک خانوار است به نام کاییون که مردم بسیار خونگرمی هستند.
ابعاد این قلعه 80*80 متر است که شامل صفه ها، حجره ها و اصطبل است، دیواره روی پشت بام دو متر عرض دارد و یک مخزن آب به صورت آب انبار در وسط آن قرار دارد که عموما در آن آب تمیز قابل دسترس است، چوپانان از این مکان به عنوان اقامتگاه استفاده می کنند، لازم به ذکر است داخل رباط یک چشمه آب بسیار گوارا و آشامیدنی وجود دارد!!! کاروانسرا کاملا داخل طبیعت بکر و وسط کویر قرار گرفته و می توان از آن به عنوان یک رصدگاه بسیار زیبا و مناسب استفاده کرد (تا قدر 6 و گاها تا 6.5 قابل رویت است) آلودگی نوری و مانع در سطح افق وجود ندارد، فقط ممکن است گاهی اوقات در سطح افق غبار داشته باشیم ولی به جرئت می توان از آن به عنوان بهترین رصدگاه ها نام برد.
به تمام گردشگران و توریست ها مخصوصا افرادی که با منطقه آشنا نیستند توصیه میکنم حتما برای رفتن به این قلعه از ساکنین روستای سروعلیا کمک بگیرند.
راه دسترسی
برای رسیدن به این رصدگاه از شهر عقدا در جاده قدیم یزد-اصفهان در مسیر اردکان به نایین جدا می شود و پس از پشت سر گذاشتن روستاهای مزرعه نو، خلیل آباد و سروعلیا وارد بیابان سرو علیا و از آنجا وارد بخشی از بیابان سروعلیا به نام خرگوشی می شویم که این کاروانسرا در دل این کویر جای دارد تا سرو علیا مسیر آسفالته است ولی از آن جا برای رسیدن به کاروانسرا باید مسافت 25 کیلومتر شنی را بپیمایید.
این کاروانسرای متروک در محیطی بکر و خالی و رعب آور ساخته شده و چنان پرت و دور افتاده است که در حال ویرانی است و به عقیده اهالی روستاها رفتن به آن جا خطرناک است چون به نظر خرافی آنان آن مکان جن دارد!!!!!! البته این بیابان دارای شب های واقعا ترسناک است و دارای گرگ و... است.
بهترین وسیله برای رسیدن به این قلعه این است که به روستای سروعلیا سفر کنید و با با مردمان خونگرم و مهمان نواز آنجا مشورت و پس از استراحت کافی و بازدید از این روستا، با اطلاعات کافی و جامع و بدون هیچ دغدغه ای به آنجا بروید.
منبع:sarv2010.blogfa.com
تعداد صفحات : 2