loading...
►███▓▒░░ضامن چت ░░▒▓███◄
ضددختر

مجیدقزوین بازدید : 15 شنبه 23 دی 1391 نظرات (0)

گفت: "دنبال چی می‌گردی؟"

گفتم: "دنبال یه دوست. دوستی که دستَ‌مُ بگیره بِبَرَدم توی آسمونا چَرخَ‌م بده؛ ستاره‌ها از شرمْ آب

بِشن بریزن توی دریا."

گفت: "دنبال چی می‌گردی؟"

گفتم: "دنبال یه دوست. دوستی که ارزشِ عمری‌رو داشته باشه که پاش صرف می‌کنم. دوستی که

ستاره نباشه پِتّی خاموش‌شِه؛ ماه نباشه هِی بِرِه زیرِ ابرا؛ خورشیدم نباشه هِی کسوف کنه شبْ‌شِه.

دوستی که نَفَس باشه؛ اگه نباشه آدم کبودشِه بمیره!"

گفت: "دنبال چی می‌گردی؟"

گفتم: "دنبال یه گل. گلی که دستِ‌شُ بگیرم بِبَرَمِ‌ش توی گُلِستونِ هزارگُلْ تابِ‌ش بدم؛ گُلا از خجالت

سرخ بشن، پَر بریزن روی خاک."

گفت: "دنبال چی می‌گردی؟"

گفتم: "دنبال یه هم‌سفر. هم‌سفری که دستَ‌مُ بگیره باهام بیاد توی جاده؛ غبارا شَرم کنن از رَدِّ

قدم‌هاش؛ خاک بِشَن بِشینَ‌ن روی زمین."

گفت: "دنبال چی می‌گردی؟"

گفتم: "دنبال یه گل. گلی که مسوولِ‌ش باشم؛ پاش آب بریزم؛ دورش تَجیر بِکِشم؛ شب‌پَره‌ها رو ازش

دوور کنم. گلی که مسوولم باشه؛ پام آب بریزه..."

گفت: "دنبال چی می‌گردی؟"

گفتم: "دنبال یه هم‌سفر. هم‌سفری که از جاده نترسه. مقصدْ آخرِ دنیام که باشه، کفش‌هاشُ وَر بِکِشه

باهام بیاد و کم نیاره."

گفت: "وِل معطلی! اونی‌که دنبالِ‌شی روو زمین پیداش نمی‌کنی. باس بِری توی ابرا؛ توی خیالا؛ توی

رؤیاهات دنبالِ‌ش بگردی. خودتُ خسته نکن رفیق!"

گفتم: "چی؟ گفتی رفیق؟"

گفت: "بی خیال!"

گفتم : بود و قدرش ندانستم و او را از من ربودند...

 

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
عضویت در سایت

عضویت

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 1528
  • کل نظرات : 9
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 19
  • آی پی امروز : 33
  • آی پی دیروز : 64
  • بازدید امروز : 1,229
  • باردید دیروز : 356
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 1
  • بازدید هفته : 2,313
  • بازدید ماه : 4,467
  • بازدید سال : 27,411
  • بازدید کلی : 80,834