برو ای خوب من ، هم بغض دریا شو ، خداحافظ
برو با بی کسی هایت هم آوا شو ، خداحافظ
تو را با من نمی خواهم که « ما » معنا کنم دیگر
برو با یک « من » دیگر بمان « ما » شو ، خداحافظ
دیدی اخر تورو تنها گذاشتم و رفتم
دیدی چیزی توی دستام نداشتم و رفتم
حالا خونه ام شده تاریک و رفیقم خاکه
من همونی ام که میگفتی دلم تاریکه
می بینم سرمزارم اومدی گریونی
پیرهن مشکی پوشیدی