درچشمانم تنـ ـ ـهاییم راپنهان می کنم
در دلم دلـ×ـتنگیــــ ام را
درسـ×ـکوتم حرف های نگفته ام را
در لـ×ـبخندم غصه هایم را
دل من چه خــ ـ ـردسال است
ســـاده می نگرد،ساده می خـ ـ ـندد و ساده می پوشـ ـ ـد
دل من از تبار دیوارهای کـ×ـاهگلی است
ساده می افتد،ساده می شکند و ساده مـیمــیــرد
ღ ღ ღ ღ ღ ღ ღ ღ ღ ღ ღ ღღ ღ ღ ღ ღ ღ
به ته سیگارهایتان احترام بگذارید...
نیندازیدشان زیر پا...
چرا آدم ها عـ ـ ـادت دارند...
هرکه به پایشان سـ×ـوخت را...می اندازند زیرپا؟!
ღ ღ ღ ღ ღ ღ ღ ღ ღ ღ ღ ღღ ღ ღ ღ ღ ღ
نگـ×ـران نباش،
حال من خوب است،بزرگـــ شده ام...
دیگر آنقدر کوچک نیستم که در دلــ×ــتنگی هایم گم شوم
آموخته ام،که این فاصله ی کوتاه،
بین لــ ـ ـبخند واشـ×ـک،نامش"زندگیست"
راستی بهتراز قبل دروغ میگویم...
حال من خوب است،خوب خوب...
ღ ღ ღ ღ ღ ღ ღ ღ ღ ღ ღ ღღ ღ ღ ღ ღ ღ
دلم میـ×ـگیرد از هرچه هست
دلــ×ـتنگ می شوم به هر چه نیست
چه خوب می شد
نبود هر چه هست
بود هر چه نیست
دلتنگی هایم را جایی جا گذاشته ام
کجا نمیدانم؟
فقط دلم دل دل می کند...خستست و افسـ×ــرده
این روزها...بیخــــــیال...
فقط سرم درد می کند...خستست و افسرده
تب می کند نگاه...می سوزد این دلم
قلبم چه بی کس است...
...دنیــ×ــا...
همین بس است...
ღ ღ ღ ღ ღ ღ ღ ღ ღ ღ ღ ღღ ღ ღ ღ ღ ღ
دیگه هـ ـ ـ ـوای برگرداندنت راندارم
هرجاکه دلت میخواهدبرو!
فقط آرزومیکنم وقتی دوباره هوای منــــ به سرت زد
انقدرآسمــ×ــان دلت بگیرد
که باهزارشب گریه بازم آرام نگیریــــ...
ღ ღ ღ ღ ღ ღ ღ ღ ღ ღ ღ ღღ ღ ღ ღ ღ ღ
به جرم وسوسه چه طعنه ها شنیدی حوا...!!
پس از تو همه تا توانستند آدم شدند!
چه صادقانه حوا بودی و چه ریا کارانه آدمیم...!!