loading...
►███▓▒░░ضامن چت ░░▒▓███◄
ضددختر

مجیدقزوین بازدید : 65 دوشنبه 02 بهمن 1391 نظرات (0)

 

تنهایی یعنی این که فکر کنی به این که اون الآن کجاست؟!

 

وقتی این روزای سخت بگذره

میرم میزنم روی شونه ی خدا می گم حال کردی جنبه رو ؟؟

مجیدقزوین بازدید : 21 دوشنبه 02 بهمن 1391 نظرات (0)

یه سری تو دانشگاه تو کریدور با دوستام ایستاده بودیم یه دفعه یکی از دوستام اومد دیدیم ناراحته گفتیم چی شده؟

 

گفت هیچی یه خواستگار اومده واسه خواهرم ۲ سال از خواهرم کوچیکتره خیلی همدیگه رو میخوان ولی مامان بابا راضی نیستن نمیدونیم چیکار کنیم !!!

ما هم حس مشاوره بودنمون گل کرد  و ۷-۸ تایی ریختیم رو سرش که خب بگو چه جوریه چه شکلیه و کجا آشنا شدن و ...

هر کسی یه نظری میداد کلی بحث داغ شده بود که من یه دفعه جرقه ای تو ذهنم زده شد یه سوال اساسی به ذهنم رسید 

پرسیدم راستی پسره اهل کجا هست؟

دوستم گفت :قزوینیه

همینو که گفت یه دفعه همه ساکت شدیم برای چند ثانیه سکوت حکمفرما شد و یه دفعه همگی با هم منـــــــــــــــــــفجر شدیم        

یعنی هر کدوم یه طرف رو زمین افتاده بودیم و داشتیم قلت میخوردیم    

یه نیم ساعتی که حسابی خندیدیم دوستام از من تشکر کردند گفتند دستت درد نکنه خیلی وقت بود این قدر نخندیده بودیم و من رو باز هم شرمنده تعریف و تمجید خودشون کردند  

بعدش زدیم رو شونه ی دوستم و گفتیم ایشاا... که مبارک باشه و رفتیم دنبال کارمون ...  

و دوستم همچنان هاج و واج وسط کریدور خشکش زده بود 

 


 

پ.ن.همچنان فرهنگ داشته باشین و برای حمایت از تولید داخلی اجناس ایرانی بخرید ما هم همین کارو میکنیم        

مجیدقزوین بازدید : 22 دوشنبه 02 بهمن 1391 نظرات (0)

شبکه ۳ فیلم سینمایی گذاشته بود همگی داشتیم تماشا میکردیم

 

یه جاهایی از فیلم رو سانسور کرده بود ادم نمی فهمید چی به چیه !

بابام عصبانی شده میگه این چه وضعشه اخه واسه چی سانسور می کنید؟ 

حالا مثلا سانسور نکنید چی میشه ؟ این امل بازیا چیه اینا در میارن اخه؟!!!

منم گفتم:اره خب بابا می بینی تو رو خدا اصلا نمیذارن چشم و گوش ما جوونا باز بشه 

الان اگه سانسور نکرده بودن خب من یاد می گرفتم ، مخم از این هنگی در میومد اونوقت دیگه نمی نشستم درس بخونم سرم تو کار خودم باشه ، میرفتم بیرون خونه شبا ساعت ۱ نصف شب میومدم خونه ،کلا صفا میکردم 

عجب ادمایی هستن این مسئولین کلا نمیذارن چشم و گوش ما جوونا باز بشه 

بابام:  

مامانم: 

داداشام: 

دوباره بابام:    خب نه البته از این لحاظ که کار خوبی می کنند به هر حال خوب نیست که همه چی رو نشون بدن

من:   نه بابا باید چشم و گوش ما باز بشه حیفه ما خوب بمونیم !

بابام :    نخیر خیلی هم کار خوبی می کنند .ببین بابایی اینا واسه خاطر من و توئه که این کارا رو می کنن .واسه خاطر حریم خانواده هاست واسه خاطر خانواده هاست که خیالشون راحت باشه و با خیال راحت تی وی تماشا کنن

من: ههههههه   عجب !!! 

پ.ن. کلا ما ملت عجیبی هستیم قبول دارین؟!   

مجیدقزوین بازدید : 18 دوشنبه 02 بهمن 1391 نظرات (0)

آمپول چیست؟

 

ظاهرا ابزاری است برای بهبودی بیماری اما در حقیقت وسیله ای است برای ترساندن کودک 

چند روزیه حسابی سرما خوردم با تب شدید !!!

 

هر چی مامانم اصرار میکرد بیا بریم دکتر از ترس آمپول نمی رفتم میگفتم خوب میشم

ولی دیشب حالم خیلی بد شد نتونستم بخوابم

صبح مامانم منو برده دکتر کلی هم سفارش کرده به دکتر نگی آمپول ننویسا و گرنه ... ! 

نوبتمون شده رفتیم تو مطب دکتر .اصلا دکتر رو هم نمی شناختم دکتر معاینه کرده اومده ویزیت کنه برگشته میگه یه آمپول واست مینویسم ولی خیلی درد داره نری فحش ام بدیا  

من:  

منم خر خسته از خدا خواسته گفتم آقای دکتر اتفاقا من خیلی از آمپول می ترسم میشه آمپول ننویسین یا تو رگی بنویسین دکتره برگشته میگه نه نمیشه  ولی خیلی درد داره ها 

منو میگی:  یه لبخندی زدم ولی تو دلم میگفتم (الـــــــــــــــــهی بمیری )

بعدش دکتره برگشته میگه حتما برو یه کیک و ساندیس بگیر بخور که آمپول میزنی قش نکنی اینجا ما حال قش کردن نداریما خیییییلی آمپوله درد داره ها    

من موندم تو کارای خدا که چرا تمام ملت با من حساب شوخی دارن !

رفتیم کیک و ساندیسمونم خوردیم و آمپولم زدیم یعنی به قرااااااااااااان نیم ساعت نمی تونستم راه برم

اومدیم خونه هنوز که هنوزه تبم قطع نشده به مامانم میگم ببین اگه آمپول نزده بودم میگفتی اگه آمپول میزدی خوب میشدی . ببین خوب نشدم 

مامانم برگشته میگه داداشت شب بیاد باز می برمت دکتر

میگم :باز دکتر واسه چی ؟؟؟!!!  

میگه :مامان جان حتما ۱ دونه آمپول کافی نبوده ۴-۵ تا بزنی خوب میشی 

من : جااااااااااااااااننننننننننننننننننننن !!!!!  

پ.ن. یعنی یه دوره ای شده حتی مریضم که میشی نباید به کسی بگی باید بسوزی و بسازی وگرنه می کشنت  

 

مجیدقزوین بازدید : 13 دوشنبه 02 بهمن 1391 نظرات (0)


نمی دونم چه حکمتیه
اینا که میرن بدنسازی اصرار دارن که اصلا سردشون نمی شه!

ملت چه بیکارن !
یکی مزاحم میشد هی اس هی زنگ…جواب نمیدادم که بیخیال شه…
دیگه تماس نگرفت
بعد چند روز اس داده :
ببخشید من چند روز مزاحمتون نشدم کار داشتم دستم بند بود ، شرمنده،چه خبر؟


تا خودکار رو دستت میگیری میخوای درس بخونی
میبینی استعدادت کمتر از پیکاسو و ﺍﺳﺘﺎﺩ فرشچیان نیست!



برنامه ریزى هاى من روى کاغذ ، شبیه برنامه ى روزانه ى مرحوم دکتر حسابیه
ولى در عمل مثل کریم آقمنگل زندگى میکنم



هیچ کس عادامس شیک رُ واسۀ وجودش نمی خواد …
سرنوشت آدامس شیک ؛ بقیه پول بودنِ !



 بوی شوم امتحان آید همی / یارصفر مهربان آید همی
ما ز تعلیم و تعلم خسته ایم / دل به امید تقلب بسته ایم
مابرای کسب مدرک آمدیم / نی برای درک مطلب آمدیم
(ایام جانسوز امتحانات برشما دانشجویان و دانش آموزان کوشا تسلیت!)



رفیق داداشم رفته بود مصاحبه برای استخدام:
+ امسال سال چیه؟
- نهنگ
+ پاشو برو به بعدی بگو بیاد تو
رفیق داداشم  :|



خدا کنه تا بیشتر از ۹ ساله دیگه زنده بمونیم و بریم تو سال ۱۴۰۰
بعد هی بگیم : شماها یادتون نمیاد ما صده سیصدیا …
خیلی فاز میده ؛ حس آثار باستانی بودن به آدم دست میده …



به کافه چی گفتم همان همیشگی . . .
نگاه سنگینش را به چشمانم انداخت و گفت : خفه بابا ، مثه آدم بگو چی می خوری ؟!



از تفریحات من تو دوران بچگی این بود که اب بریزم رو بخاری
صدای ” تـسس ” بده خرکیف بشم
راد اس ام اس
اون موقه آیپد نبود که بازی کنیم ، با این چیزا سرگرم میشدیم !



بچه های دانشگا رو از روی محل نشستن سر کلاس طبقه بندی میکنم.
ردیف اول :حال به هم زن
وسطی ها :یه سلام علیکی داریم
ته کلاس :دمشون گرم.
اونایی که اصن کلاس نمیان: اینا رفیقمن



در خونه رو میزدن!
دخدر داییم ۵ سالشه!
جواب داد : کیه!؟
زن همسایه مون پشت در به شوخی گفت: منم منم مادرتون!
من رفتم در رو باز کردم, بنده خدا میخواس سکته کنه!
گفت : ببخشید مادرتون هستن؟ گفتم : نع ، فقط من و حبه انگور هستیم  :)))



خیلی بده یه آهنگ عشقولانه یاده ۵ ۶ نفر بندازتت تمرکزتو رو آهنگ از دست میدی !



کار از فرهنگ سازی گذشته
باس منقرض شیم یه گونه جدید بیاد !



شمام وقتی یه ادکلن گرون قیمت میخرین ، هربار که استفاده میکنین
یه نگا بهش میندازین که یه وقت تموم نشه؟!
یا من فقط اینجوریم!؟



 یکی نیست به بعضیا بگه انقدر به اون تیپ و قیافت نناز
ما به اون آدامس ۵۰ تومنیا هم میگیم شیـــــــــک !



رفتم کتاب فروشی میگم بوف کور دارین؟
میگه کتابشو؟
گفتم : پ ن پ خودشو ، یه فرد خیر پیدا شده که حاضر تمامِ هزینه های درمانشو متقبل شه…..!



بعضی دخترا اصلا” گریه نمیکنن حتی اگه شکست عشقی بخورن
نه اینکه سنگ باشن نه
ریمل گروونه !



دیشب سوار پورشه ام شده بودم و توخیابون دور میزدم باهاش
یهو یکی پرید جلو ماشین تا خواستم ترمز کنم پام گرفت به لحاف و پاره شد!



یکی از بهترین احساس های دنیا :
از خواب بیدار بشی و نگران این باشی که الان وقت بیدار شدنت بوده
ولی ببینی که هنوز ۲ ساعت مونده و میتونی بازم بخوابی …
خداییش بد میگم !؟



اصلا شور و شعف خاصی توی جمله “دیدی گفتم” وجود داره !
لامصب یه جور احساس دانایی خفن به آدم دست میده اون لحظه !



با دختری که میگه “میسیییی” به جای “مرسی” باید درجا قطع رابطه کرد
چون تا بیای براش توضیح بدی که نگو “میسییی”
بهت میگه “چلااااااا؟؟”



رفیقم رفته دسشویی -یهو داد زد “واااااایییی”
گفتم چی شد؟ گفت :”مسواکم افتاد تو اون سوراخه!
بهش گفتم خونسرد باش بابا -فک کردم چی شده!
دیدم خیلی خونسرد اومد مسواکشو شست -گذاشت دهنش!
–نمیدونستم اینقد حرفام تاثیر گذار میتونه باشه !



یکی از اعصاب خورد کن ترین کارایی که یه پدر و مادر میتونن
بکنن اینه که وقتی پای کامپیوتر نشستی بیاد پشتت وایسه
و الکی دنبال یه چیزی بگرده !



آقا تا دیروز فک میکردم فقط منم که میرم توالت ۳۰ نفر به گوشیم زنگ میزنن:)
دیروز رفتم یه توالت عمومی
یه لحظه فکر کردم اومدم مخابرات:)
یکیشون که فکر کنم تو توالت چند تا معامله با گوشی انجام داد !



یکی از شیرین ترین لحظه های دوران مدرسه این بود که
ناظم یا معلم پرورشی سر زنگ ریاضی میومد در کلاس
میگفت بچه های گروه سرود میتونن برن!
یادش گرامی باد  :) 

مجیدقزوین بازدید : 18 دوشنبه 02 بهمن 1391 نظرات (0)

معلم زن اسپانیایی داشت به شاگرداش توضیح میداد که اسامی در زبان اسپانیایی برخلاف انگلیسی مذکر و مونث هستند
برای مثال اسب مونث هستش و مداد مذکر
یک دانش آموز پرسید "جنسیت کامپیوتر چیه"
معلم بجای جواب دادن کلاس را به دو دسته تقسیم کرد: آقایان و خانمها
و از آنها خواست خودشان تصمیم بگیرند که آیا کامپیوتر مذکر است یا مونث.

از هر گروه خواسته شد 4 دلیل برای توصیه شان بیاورند:
گروه آقایان تصمیم گرفتند که جنسیت کامپیوتر قطعا باید مونث باشه
 
 چون:

     هیچ کس غیر از سازندگانشان از منطق داخلیشان سر در نمی آورد

    زبان فطریشان برای هیچ کس غیر از خودشان قابل درک نیست

    حتی کوچکترین اشتباه در حافظه طولانی مدتشان باقی می ماند

    به محض اینکه به یکی از اونها تعهدی پیدا کردی، میفهمی که نصف حقوقت رو باید خرج لوازم جانبیش کنی.


گروه خانمها به این نتیجه رسیدند که کامپیوتر باید مذکر باشد چون:

    اگه بخواهی بهشون بگی کاری رو انجام بدن، اول باید روشنشون کنی

    اونها اطلاعات زیادی دارند اما هنوز خودشون نمی تونن فکر کنن

    از اونها انتظار حل مشکلات می ره، اما نصف اوقات خودشون مشکلن؛

به محض اینکه نسبت به یکیشون تعهدی پیدا می کنی، می فهمی اگه یکمی دیگه صبر کرده بودی، یک مدل بهتری میتونستی داشته باشی

به نظر شما چی ؟ مؤنث یا مذکر؟
مجیدقزوین بازدید : 13 دوشنبه 02 بهمن 1391 نظرات (0)

وقتی سر کلاس درس نشسته بودم تمام حواسم متوجه دختری بود که کنار دستم نشسته بود و اون منو “داداشی” صدا می کرد .

به اون خیره شده بودم و آرزو می کردم که عشقش متعلق به من باشه . اما اون توجهی به این مساله نمیکرد .

آخر کلاس پیش من اومد و جزوه جلسه پیش رو خواست . من جزومو بهش دادم .بهم گفت:”متشکرم”.

میخوام بهش بگم ، میخوام که بدونه ، من نمی خوام فقط “داداشی” باشم .

من عاشقشم . اما… من خیلی خجالتی هستم ….. علتش رو نمیدونم .

تلفن زنگ زد .خودش بود . گریه می کرد. دوستش قلبش رو شکسته بود.

از من خواست که برم پیشش. نمیخواست تنها باشه. من هم اینکار رو کردم. وقتی کنارش نشسته بودم.

تمام فکرم متوجه اون چشمهای معصومش بود. آرزو میکردم که عشقش متعلق به من باشه.

بعد از ۲ ساعت دیدن فیلم و خوردن ۳ بسته چیپس ، خواست بره که بخوابه ، به من نگاه کرد و گفت :”متشکرم ” .

روز قبل از جشن دانشگاه پیش من اومد. گفت :”قرارم بهم خورده ، اون نمیخواد با من بیاد” .

من با کسی قرار نداشتم.

ترم گذشته ما به هم قول داده بودیم که اگه زمانی هیچکدوممون برای مراسمی پارتنر نداشتیم با هم دیگه باشیم

درست مثل یه “خواهر و برادر” . ما هم با هم به جشن رفتیم. جشن به پایان رسید .

من پشت سر اون ، کنار در خروجی ، ایستاده بودم ، تمام هوش و حواسم به اون لبخند زیبا و اون چشمان همچون کریستالش بود.

آرزو می کردم که عشقش متعلق به من باشه ، اما اون مثل من فکر نمی کرد و من این رو میدونستم ، به من گفت :”متشکرم ، شب خیلی خوبی داشتیم ” .

یه روز گذشت ، سپس یک هفته ، یک سال … قبل از اینکه بتونم حرف دلم رو بزنم روز فارغ التحصیلی فرا رسید

من به اون نگاه می کردم که درست مثل فرشته ها روی صحنه رفته بود تا مدرکش رو بگیره

میخواستم که عشقش متعلق به من باشه. اما اون به من توجهی نمی کرد ، و من اینو میدونستم

قبل از اینکه خونه بره به سمت من اومد ، با همون لباس و کلاه فارغ التحصیلی

با وقار خاص و آروم گفت تو بهترین داداشی دنیا هستی ، متشکرم.

میخوام بهش بگم ، میخوام که بدونه ، من نمی خوام فقط “داداشی” باشم .

من عاشقشم . اما… من خیلی خجالتی هستم ….. علتش رو نمیدونم .

نشستم روی صندلی ، صندلی ساقدوش ، اون دختره حالا داره ازدواج میکنه

من دیدم که “بله” رو گفت و وارد زندگی جدیدی شد.

با مرد دیگه ای ازدواج کرد. من میخواستم که عشقش متعلق به من باشه.

اما اون اینطوری فکر نمی کرد و من اینو میدونستم

اما قبل از اینکه بره رو به من کرد و گفت ” تو اومدی ؟ متشکرم”

سالهای خیلی زیادی گذشت ...

به تابوتی نگاه میکنم که دختری که من رو داداشی خودش میدونست توی اون خوابیده

فقط دوستان دوران تحصیلش دور تابوت هستند

یه نفر داره دفتر خاطراتش رو میخونه

دختری که در دوران تحصیل اون رو نوشته

این چیزی هست که اون نوشته بود:

” تمام توجهم به اون بود.

آرزو میکردم که عشقش برای من باشه.

اما اون توجهی به این موضوع نداشت و من اینو میدونستم.

من میخواستم بهش بگم ، میخواستم که بدونه که نمی خوام فقط برای من یه داداشی باشه.

من عاشقش هستم.

اما …. من خجالتی ام … نمی‌دونم … همیشه آرزو داشتم که به من بگه دوستم داره. ….

ای کاش این کار رو کرده بودم ……………..”

مجیدقزوین بازدید : 22 دوشنبه 02 بهمن 1391 نظرات (0)

عاشق اسمم می شوم


وقتی

تو صدایم می کنی . . .

.

.

.

شاید برایت عجیب باشه این همه آرامشم

خودمانی میگویم ، به آخر که برسی فقط نگاه میکنی . . .

.

.

.

غمگینم مثل عکسی در اعلامیه ی ترحیم که خنده اش همه را می گریاند . . .

.

.

.

سرنوشتم چیز دیگر را روایت میکند / بی تعارف این دلم خیلی هوایت میکند

قلب من با هر صدا با هر تپش با هر سکوت / غرق در خون یکنفس دارد دعایت میکند . . .

.

.

.

آرامـــش یعنــــی :

هـر وقت قهـــر کــــردی

مطمئــــن بـــاشـی کـــه تـــا آشتـــی کنـــی هیـــچ کسی جـــات رو نمی گیــــــره

.

.

.

عاشقانه هایم همه رابه زانو زده !

توبه عشق چه کسی ایستاده ای . . .

.

.

.

دوست داشتن ساده است و باور کردنش سخت

تو ساده باور کن ، که سخت دوستت دارم . . .

.

.

.

دیگر پیام هایت نمیرسند

سیم بانان را خبرکن !

شاید کاجی افتاده باشد . . .

.

.

.

چقدر کم توقع شده ام

نه آغوشت را می خواهم نه یک بوسه نه دیگر بودنت را..

همین که بیایی و از کنارم رد شوی کافیست

مرا به آرامش می رساند....

حتی اصطحکاک سایه هایمان... کافیست

.

.

.

خدایا

بت بود ؛ "بت شکن" فرستادی

من پر از بغضم "بغض شکن" هم داری . . . ؟

.

.

.

عطر های گرون قیمت رو ول کن ، آدم باید بوی اعتماد بده . . .

.

.

.

جای خالیت را انقدر باچشمان آب خواهم داد

که بازکنارم سبزشوی . . .

.

.

.



دوستی میوه ی درختانی است که در روح غنی عشق کاشته میشود

و با مراقبت محبت آمیز و درک متقابل پرورش می بایند . . .

.

.

.

کاش میشد در آسمان ها پر کشید / چون عقابی ابرها را هم درید

پر کشید و در حضورت جان سپرد / لحظه ی آخر دو چشمان تو دید . . .

.

.

.



زمان است که وفاداری را ثابت میکند ، نه زبان . . .

.

.

.

ﻟﮑﻨﺖ ﺯﺑﺎﻥ ﻫﻢ ﺑﻬﺎﻧﻪ ﯼ ﺧﻮﺑﯿﺴﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺰﻩ ﻣﺰﻩ ﮐﺮﺩﻥ ﺍﺳﻤﺖ . . .

.

.

.



عشــق

همین خنده های ساده ی توست

وقتی با تمام غصه هایت میخندی

تا از تمام غصه هایم

رها شوم . . .

.

.

.

یکی نوشت یکی خوند / بازم نوشت بازم خوند

اخرش اونی که نوشت مرد / اما اونیکه میخوند موند

حالامن مینویسم توبخون / من میمیرم توبمون

.

.

.

عمری فرشته هم که باشی

یک اشتباه ...

فقط کافی است یک اشتباه از تو ببینند


تا از تو ابلیس بسازند . . .

.

.

.

تا تو هستی که دستانم را بگیری

آرزو میکنم هر روز زمین بخورم

کاش تابستانها هم برفی بود . . .

.

.

.



مقصر خود ماییم

عشق را به کسانی ارزانی میکنیم که

از زندگی ، جز آب و علف روزانه، نه میفهمند , نه میخواهند . . .

.

.

.

آدمی را دیدم با سایه ی خود درد و دل میکرد

چه رنجی میکشد او وقتی هوا ابریست . . .

.

.

.

آدم ها برای هم سنگ تمام می گذارند ، اما نه وقتی که در کنارشان هستی ، نه

آنجا که در میان خاک خوابید ، سنگ را تمام می گذارند و می روند . . .

.

.

.

باید به بعضی ها گفت : ناراحت چی هستی؟

دنیا که به آخر نرسیده ، من نشد ، یکی دیگه ! تو که عادت داری . . .

.

.

.

درد دل کـه می کنــی

ضعـف هـایـت، دردهـایــت را می گـذاری تـوی سیـنی؛

و تعـارف می کـنی کـه هـر کـدامـش را کـه می خواهنــد بــردارنـد؛

تیــز کننــد ...

تیــغ کننــد ...

و بــزننـد بـه روحـت

.

.

.



آدم گاهی چه گرم می شود

به یک " هستـــــــــــــــــــــم " ؛

به یک " نتــــــــــــــــــــــــرس " ،

به یک " نـــــــــــــــــــــــوازش " !

به یک " آغـــــــــــــــــــــــوش" ...

.

.

.

مجیدقزوین بازدید : 22 دوشنبه 02 بهمن 1391 نظرات (0)
بنازم به ناز کسی که ننازد به ناز خویش
ما را نیازی به ناز نازفروشان نیست

::
::
::
::

به اندازه دیوونه های دیوونه خونه ، دیوونه وار دیوونتم دیوونه !

::
::
::
::

دوست داشتن دل می خواد نه دلیل پس دوستت دارم بی دلیل . . .

::
::
::
::

دستم را بگیر . . . ! ببر . . . !
به دور دست هایی که در دسترس هیچ . . . !
دستی نباشم . . . !

::
::
::
::

شبی از شبها تو به من گفتی که شب باش !
من که شب بودم و شب هستم و شب خواهم بود ،
به امیدی که تو فانوس شب من باشی . . .

::
::
::
::

ز چشمت چشم آن دارم ، که از چشمم نیاندازد
به چشمانی که چشمانم ، به چشمان تو مینازد
زکات چشم ، چشمی سوی چشم ما کن
که چشمم را بجز چشمت ، دگر چشمی نمی سازد . . .

::
::
::
::

قرارمون این نبود ، قرار بود برای برقراری یکدیگر بکوشیم
نه برای بی قراری ، حالا که از من دوری بدجوری بی قرارتم . . .

::
::
::
::

در بودنت به نبودنت و نبودنت ، به بودنت می اندیشم . . .
ای بود و نبود من . . . !

::
::
::
::

فکر تنهایی نباش تنهایی خودش تنهاست ، تنها به فکر کسی باش که بی تو تنهاست …

::
::
::
::

عادت کن که عادت نکنی ، که اگه عادت کنی نمی تونی عادت نکنی !

::
::
::
::

به خاطر خاطره هایت ، خاطرت در خاطرم ،
خاطره انگیز ترین خاطره هاست . . .

::
::
::
::

گرچه همه بودند . . .
اما تو که نبودی ، بودن ِ همه نبودن بود ، تا بودن . . .
تو نبودی و من در فزاقت ، تمام خلوتم را با خودم تقسیم کردم . . .

::
::
::
::

بهتر بودن ، بهتر از اینه که وانمود کنی که بهترینی . . .

::
::
::
::

یادم باشه که یادت باشه که یادم بیاری که یادت بدم که یاد بگیری
که همیشه به یادتم و یادت هیچ وقت از یادم نمیره اینو یادت نره . . . !

::
::
::
::

یادته یادم دادی یادت باشم ؟
حالا یادت باشه یادت نره به یادتم . . .

::
::
::
::

وقتی قرار شد من بی قرار تو باشم ، ناگهان تو تنها قرار زندگی ام شدی !

::
::
::
::

در تنهاترین تنهاییم تنهای تنهایم گذاشتی .
الهی تنهاترین تنها کست در تنها ترین تنهاییت تنهای تنهایت گذارد . . .

::
::
::
::

گاهی دلم بی هوا ، هوایت را می کند . . .
هوای تو ، تویی که هیچ وقت هوایم را نداشتی !

::
::
::
::

وقتی تو نیستی همه نیستن ! نه که نیستن ؛ هستن ، ولی مثل تو نیستن . . .

::
::
::
::

زندگی زیباست ، که گاه خاطره ای در میان خاطره ها ،
خاطره ی خاطره ها می گردد ...
مجیدقزوین بازدید : 17 دوشنبه 02 بهمن 1391 نظرات (0)

سلام بچه ها

 

عجب دوره زمونه ای شده ! زنگ میزنیم به دوستمون صداش رو بشنویم و از احوالش جویا بشیم یه منشی گذاشته میگه پیغامتون را بگید!

جالب اینجاست که این کار به حافظ و سعدی و فردوسی و ..... هم سرایت کرده . میگی نه؟؟؟ پس اینا رو بخون!

پیغام گیر تلفن حافظ :

رفته ام بیرون من از کاشانه ی خود غم مخور!
تا مگر بینم رخ جانانه ی خود غم مخور!
بشنوی پاسخ ز حافظ گر که بگذاری پیام
زان زمان کو باز گردم خانه ی خود غم مخور!


پیغام گیر تلفن سعدی :

از آوای دل انگیز تو مستم
نباشم خانه و شرمنده هستم
به پیغام تو خواهم گفت پاسخ
فلک را گر فرصتی دادی به دستم


پیغام گیر تلفن فردوسی :

نمی باشم امروز اندر سرای
که رسم ادب را بیارم به جای
به پیغامت ای دوست گویم جواب
چو فردا بر آید بلند آفتاب

پیغام گیر تلفن خیام :
این چرخ فلک عمر مرا داد به باد
ممنون توام که کرده ای از من یاد
رفتم سر کوچه منزل کوزه فروش
آیم چو به خانه پاسخت خواهم داد!


پیغام گیر تلفن مولانا :

بهر سماع از خانه ام رفتم برون، رقصان شوم!
شوری برانگیزم به پا، خندان شوم شادان شوم !
برگو به من پیغام خود، هم نمره و هم نام خود
فردا تو را پاسخ دهم، جان تو را قربان شوم!


پیغام گیر تلفن بابا طاهر :

تلیفون کرده ای جانم فدایت!
الهی مو به قوربون صدایت!
چو از صحرا بیایم نازنینم
فرستم پاسخی از دل برایت !


پیغام گیر تلفن منوچهری دامغانی :

از شرم به رنگ باده باشد رویم
در خانه نباشم که سلامی گویم
بگذاری اگر پیغام پاسخ دهمت
زان پیش که همچو برف گردد رویم!


پیغام گیر تلفن نیما (در خانه ای که در یوش بود) :

چون صداهایی که می آید
شباهنگام از جنگل
از شغالی دور
گر شنیدی بوق
بر زبان آر آن سخن هایی که خواهی بشنوم
در فضایی عاری از تزویر
ندایت چون انعکاس صبح آزا کوه
پاسخی گیرد ز من از دره های یوش


پیغام گیر تلفن نیما (در زمانی که در تهران زندگی می کرد) :

آی آدم ها!
كه اندرپشت خط
در انتظار پاسخی هستید !
یك نفر هم، اینك اندر خانه ی ما نیست!
كه پاسخ گوی الطاف شما باشد.
اگر با دست و پای دائم از چنگ فضای سرخ ناامنی
و این دریای تندوتیره و سنگین كه می دانید
رها گشتم
و سوی خانه برگشتم
سلامی گرم خواهم داد در پاسخ
محبت های بسیار عزیزان را...


پیغام گیر تلفن شاملو :

بر آبگینه ای از جیوه ء سکوت
سنگواره ای از دستان آدمیت
آتشی و چرخی که آفرید
تا کلید واژه ای از دور شنوا
در آن با من سخن بگو
که با همان جوابی گویم
تانگاه که توانستن سرودی است


پیغام گیر تلفن سایه :

ای صدا و سخن توست سرآغاز جهان
دل سپردن به پیامت چاره ساز انسان
گر مرا فرصت گفتی و شنودی باشد
به حقیقت با تو همراز شوم بی نیاز کتمان


پیغام گیر تلفن فروغ :

نیستم... نیستم... اما می آیم... می آیم... می آیم
با بوته ها که چیده ام از بیشه های آن سوی دیوار می آیم. می آیم. می آیم
و آستانه پر از عشق می شود
و من در آستانه به آنها که پیغام گذاشته اند
سلامی دوباره خواهم داد ...

پیغام گیر تلفن شاعران شعر نو :

افسوس می‌خورم
چون زنگ میزنی
من خانه نیستم که دهم پاسخ تو را
بعد از صدای بوق
برگو پیام خود
من زود می‌رسم
چشم انتظار باش ... 

مجیدقزوین بازدید : 16 دوشنبه 02 بهمن 1391 نظرات (0)

خــــــــــــــــــــــداوندا !!!
به دل نگیر اگر گاهی" زبانم " از شُکر َت باز می ایستد!!!
تقصیری ندارد...
قاصر است ؛کم می آورد در برابر ِ بزرگی ات ...
لکنت می گیرند واژه هایم در برابرت!!!
... در دلم امّا همیشه ...
ذکر ِ خیر َت جاریست...

مجیدقزوین بازدید : 29 دوشنبه 02 بهمن 1391 نظرات (0)
دل را سپردم...

 

دلم را سپردم به بنگاه دنیا

و هی آگهی دادم اینجا و آنجا

و هر روز

برای دلم

مشتری آمد و رفت

و هی این و آن

سرسری آمد و رفت
ولی هیچ کس واقعا

اتاق دلم را تماشا نکرد

دلم قفل بود

کسی قفل قلب مرا وا نکرد
یکی گفت:

چرا این اتاق

پر از دود و آه است

یکی گفت:

چه دیوارهایش سیاه است

یکی گفت:

چرا نور اینجا کم است

و آن دیگری گفت:

و انگار هر آجرش

فقط از غم و غصه و ماتم است

و رفتند و بعدش

دلم ماند بی مشتری

و من تازه آن وقت گفتم:

خدایا تو قلب مرا می خری ؟
و فردای آن روز

خدا آمد و توی قلبم نشست

و در را به روی همه

پشت خود بست

 

مجیدقزوین بازدید : 17 دوشنبه 02 بهمن 1391 نظرات (0)
 
رویای سالهای شیرینم

 

همپای روز های دیرینم

مهربان و مهربان و مهربان...

یاد لبخند های زیبایت در خاطرم هست هنوز!

سالهایی که خندیدیم ، سالهایی که فهمیدیم

آن صدا ، آن نگاه هنوز در کنج ذهنم باقیست 

حال که نیستی امروز را چگونه جشن بگیرم؟

روز ترنم باران و وزش نسیمو گریه ی کودکی که هر نفسش پیام آور زندگیست

اکنون در فراسوی مرزها در کوچه های هفتادو دو ملت چه کسی برای سالگرد بودنت به آغوشت میکشد؟

دلم تنگ است برای خنده هایمان ، بغض هایمان و شیطنت هایی که باز پای کودکی فراموش شده را وسط میکشید

امروز از خانه که بیرون میروی عمیق نفس بکش....

 برایت در دلم چای دم کرده ام  با عطر بهار نارنج ، دلم را سپردم به قاصدک ها وخوب برایشان خط و نشان کشیدم برای رساندن هدیه ی تولدت!

هدیه ام رسید؟ عطر بهار نارنج می دهد؟

رویای سالهای شیرینم...

بی تو ! حتی یک لحظه ! میمیرم

روز تولدت از شاخه های خشک برگ های زرد میچینم...

               ای عزیزم ، بهترینم!!!!!!!!!!!!

مجیدقزوین بازدید : 16 دوشنبه 02 بهمن 1391 نظرات (0)

این روزها...

همه ادعا دارند طعم خیانت را چشیده اند

همه ادعا دارند بدی را به چشم یگدیکر دیده اند

همه ادعا دارند که تنهایی را کشیده اند

پس کیست که دنیا را به گند کشیده است؟؟؟

شاید منم.....!!!

==============================================================

تازه میفهمم بازی های کودکی حکمت داشت

زوووووووو.....

تمرین روزهای نفس گیرزندگی بود

======================================================

وقتی از پنجره دلت

 

به آسمون آبی خوبیهایت می نگرم

 

احساسی در درونم می گوید

 

کاش وسعت آبی لحظه هایت

 

مال من بود !!!...

==========================================

گاهي وقتها دلمان ميخواهد بگويیم:

من رفتم، باهات قهرم، ديگه تموم، ديگه دوستت

 

ندارم...!

 

وچقدر دلمان ميخواهد بشنویم:

 

کجا بچه لوس؟ غلط ميکني که ميري! مگه دست خودته؟

 

رفتن به اين راحتي نيست...!

 

اما نميدانم چه حکمتيست که آدمي , هميشه اينجور وقتها

 

ميشنود:

           به جهنم...!

 

دیگر نمیگویم گشتم نبود ، نگرد نیست !


بگذار صادقانه بگویم …


گشتیم ! اتفاقا بود ! فقط مال ما نبود !


شما بگردید ! لابد مال شماست

 

 

 

مجیدقزوین بازدید : 19 دوشنبه 02 بهمن 1391 نظرات (0)

باران برای هیچ کس تکراری نمیشود

 

وهروقت بیاید 

 

دوست داشتنی ست

 

وتو بارانی

 


 

 


         

|Thu 26 Jul 2012| 10 PM|+عـاشق عشقش| 90Comment
 

مجیدقزوین بازدید : 19 دوشنبه 02 بهمن 1391 نظرات (0)

چـﮧ فـَرقـے دآرد !



" شَـ ـهر ِ مـآ خآنـﮧ ے مآ باشـَد " یآ نبآشَـد . . .



وَقـتـے تـو نـﮧ دَر شَـ ـهر مآ هَسـتـے



وَ نـﮧ دَر خآنـﮧ ے مـآ . . .

 

 

 

 


هیـــچ کَســ نَفَهمیــــدخُــــدآ هَــــم بـــــآ تَمامـِـــ وُجـــــود

تَنهاییَشـــ را فریــــآد میزَنـــَد

قُــل هُــوَ اَللّــهُ اَحَـــد... 

مجیدقزوین بازدید : 22 دوشنبه 02 بهمن 1391 نظرات (0)

1)یه اسم دیگه واسم؟ به نظرتون چه اسمی بهم میاد؟


2)بزرگترین سوتی که دادین چی بوده؟


3)طرفدار کدوم تیم هستین؟


4)وقتی توی ذهنتون به بن بست میرسین چیکار می کنین؟


5)تا حالا عاشق شدین؟


6)بهترین جمله ای که تا حالا شنیدین چی بوده؟


7)به نظرتون من راز دارم یا دهن لق؟


8)اگه توی یه صحرا تنها باشین میخواستین چه کسی پیشتون بود؟فقط یه نفر


9)از کدوم شکلک کامنت گذاری تا حالا بیشتر واسم استفاده کردین؟اونایی که توی نظرات هست


10)هفته ای چقدر شارژ استفاده می کنی؟اصلا این سوال به من چه ربطی داره نمیدونم.


11)به نظرت چه عنوانی واسه وبم مناسبه؟


12)دوس داشتی اسمت چی بود؟

 

 

 

 

                                                           

مجیدقزوین بازدید : 18 دوشنبه 02 بهمن 1391 نظرات (0)
 
حتے قرص هم جـوآب نمےدهد٬

حالا من مےمانـَم و قاب عکس ـَت !

من چشم ـهایت را از کـُدئین بےش تر قـبـول دارَم..!

 

 

زین شاخه به آن شاخه پریدن ممنوع / در ذهن به جز تو آفریدن ممنوع

غیر از تو ورود دیگران در قلبم / عمرا ، ابدا ، هیچ ، اکیدا ممنوع  !

 

 

 

مجیدقزوین بازدید : 23 دوشنبه 02 بهمن 1391 نظرات (0)

شکلک های هلنخیلی مواظب باش

 اگه با شنیدن صداش دلت لرزید...

اگه با بدی هاش فرار نکردی و موندی...

دیگه تمومه...!


اون شده همه ی دنیات...شکلک های هلن

 

 

 _*̡͌l̡*̡̡ ̴̡ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴̡̡ *̡͌l̡*̡̡_سلام عزیزان خیلی خوش آمدید تصاویرمتحرک شباهنگ www.shabahang20.blogfa.com _*̡͌l̡*̡̡ ̴̡ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴̡̡ *̡͌l̡*̡̡_ همه ی دنیام دوست دارم _*̡͌l̡*̡̡ ̴̡ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴̡̡ *̡͌l̡*̡̡_سلام عزیزان خیلی خوش آمدید تصاویرمتحرک شباهنگ www.shabahang20.blogfa.com _*̡͌l̡*̡̡ ̴̡ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴̡̡ *̡͌l̡*̡̡_



بــوی پاییزمیـــ ــدهد


تابستانِ اینروزهــا ؛

گویـا كه شـــ ــ ــهریـــور عــــاشــق شده است

 

 

 

 

http://dani2011.persiangig.com/image/Weblog/4371581656904fbdbe43.gifhttp://dani2011.persiangig.com/image/Weblog/4371581656904fbdbe43.gifhttp://dani2011.persiangig.com/image/Weblog/4371581656904fbdbe43.gifhttp://dani2011.persiangig.com/image/Weblog/4371581656904fbdbe43.gif

مجیدقزوین بازدید : 15 دوشنبه 02 بهمن 1391 نظرات (0)

چشماے وَرمـ کـــَرבه ے صـُبح

 

 

آرایش ریختـﮧ پاے چشمامـ

همـﮧ حکایت از باروטּ בیشبـﮧ

وقتے تو چشمات زُل میزنـﮧ ُ ازت میپرسه گریـﮧ کردے ؟!

نمیتونے حساسییـَتُ بهونـﮧ کنے واسه صـבاے فِشـ فشاے בیشبت ...

اگـﮧ ماבرت حالتُ نفهمـﮧ ... کـﮧ בیگـﮧ مـاבر نیسـت !!!

مجیدقزوین بازدید : 19 دوشنبه 02 بهمن 1391 نظرات (0)

آرامشـــ یعنــے

هـــر وقتـــ قهـــر
ڪردے

مطمئـטּ باشے ڪہ تـا آشتـے ڪنے هیچـ ڪســـــــے جاتـــــ رو نمے ڪًیره

 

 

 

    

 

 

 

گــاهــے تو اوجــ تـنـفر و عصـبـانـیتــــ...

یـاבتــ می افـتــﮧ کــﮧعــاشقــشــے
 

 

طـــعمـ اولیــטּ همـ

آغــوشــے بـــا تو را

حتـــے در بهشتــ همـ نمیتــوانمـ تجربــﮧ ڪنمـ

زمیــטּ بـﮧ ڪنــار...

 

 

 

 |http://www.atrebaroon.blogfa.com|عکس های عاشقانه|http://www.atrebaroon.blogfa.com|


 

 

 

ؤاز لحظﮧ اﮮ ڪـﮧ چشـҐ بآز میـڪـنـҐ ;

ڪآرҐ شروع میشود

نظآرتُ بررسـﮯ ِ ڪـیفـــیـــ ـ ــــت ِ

تـڪ تـڪ ِ اعضآﮮ ِ بدنـҐ ..

قلب .. چشـҐ .. گوش ..

مبآدآ ; ذره اﮮ

از عآشـــــــق ِ 'تو' بودن , منحرف شده بآشند .. !!

 

 

 

 

 

 

 

گـآه مے تــواטּ تمـآمـِ زندگـے را

دَر آغوش گِـرفتـــ ...

اگـَر تَمـآمـِ زنــدگیَت "یکـ نَفـَـ‌ر" بـآشـَد


 

مَـטּ مَردے رـآ دوست دـآرَمـ کـﮧ بآ لَبخَندش زندگـے میکُنَمـ

و بآ دلتَنگـے روزهـآے نَبودنش

شآعر میشَوَمـ

 

 

 

 


 


گستـــاخی خیالــم را ببخــش که حـتی لحـظه ای

 

یـادت را رها نمی کـند...

 

 

 

سرانگشتــانم که مے سوزد ...یعنے وقت ِ‌نــوشتــن از تــ♥ــوست
بــیـــ
ـا در خـــیـــالــم
آرام بنشــین ...
مــــے خــواهـ
ــم صــداے ِ نفس هــــایت را
بنویــــســـم

 

 

 

 

 

 

مجیدقزوین بازدید : 19 دوشنبه 02 بهمن 1391 نظرات (0)

بــِﮧ سَلامـتــے ِاونْ دפֿـتـَرےکِــﮧ

وَقْتــےتو خیابونْنِگاهِشْبــِﮧ یــِﮧپسـَـر ِنـازُ وخُوْشگِلْمیُفْتِــﮧ

بازَمسَرِشُومیندازِهپـایـیـنْو زیرِ لَبْ میگـِـﮧ: اَگِــﮧ آخَرِشَم باشــے

اَنگُشتکوچیکِــﮧعِـشـ ـقَــمْهَم نیستــےْ . . .

مجیدقزوین بازدید : 21 دوشنبه 02 بهمن 1391 نظرات (0)

من ماندم و ۱۶ جلد


 

لغت نامه که هیچ کدام از واژهایش

 


 

مترادف “دلتنگی” نمیشود…

 


 

کاش دهخدا میدانست دلتنگی معنا ندارد!!

 


 

درد دارد…http://up.patoghu.com/images/2t4kc0vrs9s0k11erpbm.gif

 

....

مجیدقزوین بازدید : 14 دوشنبه 02 بهمن 1391 نظرات (0)
 


میدونے قشنگتریـטּ احساسـ چہ وقتیہ؟


وقتے برمیگردے یواشڪے بہ عشقتـ نگاهـ ڪنے

مے بینے ڪہ اونمـ داشتہ بهتـ نگاهـ میڪردهـ .

آنـ......ــی

"جــایـَـم" رــا کـِـ ه بـّـ ه او ﬥاﬥﮮ

ولــﮯ انصــاف نبــوﬥ بــرــﮯ "جــام" بــذارــﮯ!!

هــم عــآشـقـتـــ مـے شــوم

 

هــم بــرآتــ مـے مــیــرم

نــگــآهــتــ عــجــبـــ تــرآژבے نــآ عــآבلــآنــهــ اے בآرב

 

                                                                      

 

                                                                               امروز در قـــــلبم

 

بـــــراے همیشــــــــهـــ پـــــــلمپ شــــــد

به جرم دوســـــــت داشتن هــــــــاے بـــے مــــــــورد !!!

لطفـــــا دیگر ســـــــراغ آن نیـــــــــاییــــد

حــــــــتے بـــــــــا مجــــــوز رسمے از عقــــــــل !!!

 

مجیدقزوین بازدید : 19 دوشنبه 02 بهمن 1391 نظرات (0)

صدا میکنم تو را

این جانی که میگویی جانم را میگیرد !!! نزن این حرف ها را !!!

دل من جنبه ندارد ، وقتی نیستی دمار از روزگارم در میاورد …

 

همه چیز زود شروع شدعاشقی !
دلتنگی !
رفتن تو …
اما نمیدانم چرا تمام نمیشود ؟
عشق تو در من !

عكــس هاي پـ ـادشـاه وَ مـَ ـلكـ ـه

خوشبختی چیزی نیست که دیگران از بیرون ببینن و بگن
خوشبختی اون چیزی که تو دل آدمه
خوشبختی دلخوشیه آدمه
خوشبختم ٬ چون تورو دارم . . .

 http://www.pic1.iran-forum.ir/images/up10/64719776364397888955.jpeg

تو قلب منو کشتی و رفتی ، اما میدونم که حتما یه روز بر میگردی چون همیشه قاتل به محل جنایت بر می گرده . . .

 

کاش توی این جاده یه تابلو نصب میکردن واسه دلخوشیم …
“تــــــــو”
دو کیلومتر …

  آيكــون هاي پـ ـادشـاه وَ مـَ ـلكـ ـه
 

تا دیروز …
هرچه می نوشتم عاشقانه بود !
از امروز …
هرچه بنویسم صادقانه است !
عاشقانه دوستت دارم …

عكــس هاي پـ ـادشـاه وَ مـَ ـلكـ ـه

هی کافه چی؟؟؟؟؟

بگو  سیگار و مشروب وپاسور بیارن

بگو دختـــرای عیاشم بیان دور میز

اینکارو بکن شاید غیرتی شد و برگشت!!!!!!!!!!

عكــس هاي پـ ـادشـاه وَ مـَ ـلكـ ـه

 

+פـالــَم اِفتـِضاפـه !! بـَد جـور . . . نمـیدونـَم چ ِ جـورے بـِگَم !!

+اَز ےـه طَرَف בِلـَم واسـَش تَنـگ شـُده . . . اَز طَرَفِ בیگـِه اَعـصابـَم اَز בَستِش خورבه :((

+פֿـُבآ جـونـَم مَـטּ مـونـدَم چـی بـِگـَم راجـِع ایـטּ بـَטּـدَت :!!

+مـیدوטּـَم صـِدامـو میشـטּـَوی . . . پـَس لـُطفـا جـَوابـَمو بـِده :(((

+مـَטּ بـایــَد چـیکـار کـُטּـَم ؟؟ دِلَمو خـوش کـُטּـَم یـا טּـه ؟؟!!؟؟!!

+اَز هـَمَتوטּ مَمـטּونـَم . . . میـسـی کِ تَـטּـهـام טּـمیزاریـטּ . . .

+مـُפֿــاطَب פֿــاصـَم هـَטּـوزَم בوسـ♥ـت בارَم . . . زیـــاב . . .

+یــه בونــِه اے واســَم عـَسیسـَم . . .

مجیدقزوین بازدید : 23 دوشنبه 02 بهمن 1391 نظرات (0)

 

هَميـטּمَسير را مُستَقيم برَوے ، مے رسے به يكــــ  دو 2 راهے !

يكــــ   راه به مَـטּخَتم مے شَوَد ، آטּيكےبه خَتم   مَـטּ!

 

گــاهـﮯ ...

هنـوز گـاهـﮯ ...

مـَرا بـﮧ جاטּ تــو قـسـґ مـﮯבهــنـב!

نــگاه ڪـטּ، هَمـﮧ  مـﮯבآنَنـב ڪـﮧ برآیـґهَمیشِـگـﮯ تَریـنـ...!

 

 


http://s2.picofile.com/file/7575282682/160792649167618129_rcSMIqmg_c.jpg

 

عـــ ـآشِق هَـــ ــم شــ ـــدی

مِـــ ـــثــلـــ ــہ زلـــــ ــــیــخــــ ـــا ســــِمِج

بــــ ـــاش...

آنـــقَـــ ـــدر رســــ ــــوا بـــ ـــازی دَر بــــ ـیار

تــ ــا خــــــ ــــدا خـــ ـــودَش

پــا دَر میــــانـــی کـــــ ـــند

 

 

 

http://s2.picofile.com/file/7585397739/45317539969981707_6vSgbSQe_c.jpg

 

 

 

 

 

 

 

مجیدقزوین بازدید : 17 دوشنبه 02 بهمن 1391 نظرات (0)


کاشـ همیشهـ یکیـ باشهـ کهـ وقتیـ ازتـ میپرسهـ

حالتـ چطورهـ ؟؟

و تو میگیـ خوبمـ !!

آرومـ بهتـ بگهـ : میدونمـ خوبـ نیستیـ ...

 


امـــــــــــروز....

خـــــاطـــراتتْـــ راسوزآنــــدمـ....

امآبــوﮮ خـــوش هیـــزمشْــ بـﮮ قــرآرمـ ڪـــرد،

اتــفآقــ تآزـه اﮮ نیستْـــ ...

دوبارـه دلتنـگــْ شـــــدمــ.... .

مجیدقزوین بازدید : 20 دوشنبه 02 بهمن 1391 نظرات (0)
 
 مے گویَنـב مَرگـ

حـَـق اَســتـ ...

خـُــבایــا :

حَقــّمـ را مے خواهـَـمـ ...

تـــنــہــا کـسـے کـہـ

تـــنـــہـات نـمـے زارـہـ خـــودتــے....

بـا خـودت دشـمـنـی نـکـלּ لـــطــفـا"... !!

روزگار عـجـیـبـے شدهـ

פـالـا בیگـه بـه جـای هـمــہ چـے آرومـه

بـایـבبـگـم هـمــہ چـے בاغـونـه (!)

چِقـَבر פֿـوبـہ بَعضــے اَز آבَمآ بـِבونـטּ

ڪـہ اَگَر چیزے رو بـہ روشوטּ نِمیآرے اَز

سآבگــے نیستـــ،...

בِلَمـْ بَچـّگے مےخوآهـَב ْ

جلوُے ڪُـבآمـْ مَغـآزه

پآ بڪوُبمـْ تآ بَرآیَمـْ آرآمـِشْ بخـَرَنـבْ

בیـوار اتـاقـم בیـگـر طـاقـتـ نـבارב

بـس کـه بـهـ آن تـکـیـهـ בاבم

پَسـ کـے مے ـآیے ؟؟ کـے؟؟

 

مجیدقزوین بازدید : 19 دوشنبه 02 بهمن 1391 نظرات (0)

صبح زود رسیدم خونه، شب کار بودم، خیلی خسته بودم تازه خوابم برده بود 

 

دیدم یکی داره بالاسرم باهام شوخی میکنه و قلقلک میده 

کف پامو فکر کردم داداشمه

 گفتم کرم نریز پدر سگ

 یهو چشمو باز کردم دیدم بابامه، 

بابای ما هم قاطی بلند بلند مادرمو صدا زد: خانوووووووووووووم بیا تحویل بگیر

 پسرت به من میگه پدر سگ :|


 مادر ما هم بنده خدا تازه از خواب پاشده بود حالیش نبود گفت غلط کرده، پدر سگ خودشه

 بابام گفت تو نمیخواد طرفداری کنی :|

مجیدقزوین بازدید : 13 دوشنبه 02 بهمن 1391 نظرات (0)

ما همش فال حافظ میگیریم نگو حافظ خودش فال قهوه میگرفته!!! 

 


 نشون به او نشون که میگه : ما در پیاله عکس رخ یار دیده ایم ...

مجیدقزوین بازدید : 16 دوشنبه 02 بهمن 1391 نظرات (0)

 

 

بی همگان بسر شود ، بی تو بسر نمیشود
 این شب امتحان من چرا سحر نمیشود ؟!


 مولوی او که سر زده ، دوش به خوابم آمده
 گفت که با یکی دو شب ، درس به سر نمیشود !


 خر به افراط زدم * ، گیج شدم قاط زدم
 قلدر الوات زدم ، باز سحر نمیشود !


 استرس است و امتحان ، پیر شده ست این جوان
 دوره آخر الزمان ، درس ثمر نمیشود !


 مثل زمان مدرسه ، وضعیت افتضاح و سه
 به زور جبر و هندسه ، گاو بشر نمیشود !


 مهلت ترمیم گذشت ، کشتی ما به گل نشست
 خواستمش حذف کنم ، وای دگر نمیشود !


 هر چه بگی برای او ، خشم و غصب سزای او
 چونکه به محضر پدر ، عذر پسر نمیشود


 رفته ز بنده آبرو ، لیک ندانم از چه رو
 این شب امتحان من ،دست بسر نمیشود


 توپ شدم شوت شدم ، شاعر مشروط شدم
 خنده کنی یا نکنی ، باز سحر نمیشود...!

مجیدقزوین بازدید : 18 دوشنبه 02 بهمن 1391 نظرات (0)

ببین مال بقیه هم رفته یا فقط مال ماست ؟ چیست ؟!!


[اولین جمله ای که موقع قطع برق ایرانیها به زبان می آورند]

مجیدقزوین بازدید : 15 دوشنبه 02 بهمن 1391 نظرات (0)

یه بار اومدم خودمو واسه مامانم لوس کنم بهش گفتم مامان اگه من بمیرم چیکار میکنی؟

گفت مرگ بگیری مردشور برده...

الهی به تیر غیب گرفتار بشی...

سرت به سنگ لحد بخوره ...

لال شی ایشالا آخه این چه حرفیه؟!

داشتم عزرائیلو میدیدم خداوکیلی

مجیدقزوین بازدید : 13 دوشنبه 02 بهمن 1391 نظرات (0)

پوست کنار ناخن از خیانتکار ترین پوستهاست !

 

اولش فقط یه ذره گوشه ى ناخنه اما تا میکشیش تا زیر زانوت میاد پایین !

دیشب اینترنتم قطع شد،


رفتم یه ذره با خانواده نشستم،باهاشون آشنا شدم !

به نظر آدماى خوبى میان

 

عضویت در سایت

عضویت

تعداد صفحات : 5

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 1528
  • کل نظرات : 9
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 19
  • آی پی امروز : 31
  • آی پی دیروز : 64
  • بازدید امروز : 1,106
  • باردید دیروز : 356
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 1
  • بازدید هفته : 2,190
  • بازدید ماه : 4,344
  • بازدید سال : 27,288
  • بازدید کلی : 80,711