تنهایی ام را کســی
شریک نیست
مطمــــئن باش
دستِ احتــــیاج به سمت ِتــــو که هیـــچ
به سمت ِ خودم هم دراز نخواهم کرد...
شایـــد کــه تنهایی هایم
از تنهایی دق کنــــد..!!!
تنهایی ام را کســی
شریک نیست
مطمــــئن باش
دستِ احتــــیاج به سمت ِتــــو که هیـــچ
به سمت ِ خودم هم دراز نخواهم کرد...
شایـــد کــه تنهایی هایم
از تنهایی دق کنــــد..!!!
I MISS YOU
وقتیـ ـ دلتـ ـ خستهـ ـ شــد ،
ديگر خندهـ ـ معنايیـ ـ ندارد ...
فـقـط میـ ـ خندیـ ـ تا ديگرانـ ـ ، غمـ ـ آشيانهـ ـ کردهـ ـ در چشمانتـ ـ را نـبـیـنـنـد !
وقتیـ ـ دلتـ ـ خستهـ ـ شــد ،
دیگر حتیـ ـ اشکهایـ ـ شبانهـ ـ هـمـ ـ آرامتـ ـ نمیـ ـ کنند ...
فـقـط گريهـ ـ میـ ـ کنـیـ ـ چونـ ـ بهـ ـ گريهـ ـ کردنـ ـ عادتـ ـ کردهـ ـ ایـ ـ !
وقتیـ ـ دلتـ ـ خستهـ ـ شــد ،
دیگر هيچـ ـ چيز آرامتـ ـ نمیـ ـ کند بهـ ـ جز دلـ ـ بریدنـ ـ و رفتنـ ـ
دلتنگ تر از آن که دلم را بشکانی
من آمده ام یا نشود یا نتوانی
من آمده ام تا که به چشم تو بدوزم
چشم های شکست خورده ی رویای جوانی
تنهایی و دل تنگی هایتان را پیشفروش نکنید
فصلاش که برسد به قیمت میخرند !!
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
من و این داغ در تکرار مانده / من و این عشق بیدار مانده
مپرس از من چرا دلتنگ هستم / دلم بین در و دیوار مانده
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
دیشب از دلتنگیت بغضی گلویم را شکست / گریه ای شد بر فراز آرزوهایم نشست
من نگاهت را کشیدم روی تاریخ غزل / تا بماند یادی از روزی که بر قلبم نشست
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
نگاهت کافیست تا دوباره در هوای آمدنت بمیرم
تو همیشه دعوتی ، راس ساعت دلتنگی !
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
من وجودم به تو مدیون و دلم مامن توست / آرزویم نظری روی تو و دیدن توست
من اگر دور ز تو هستم و دلتنگ شدم / با صدای خوش تو غرق در آهنگ شدم
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
به نام خدائی که هستی را با مرگ ، دوستی را یک رنگ
زندگی را با رنگ ، عشق را رنگارنگ ، رنگین کمان را هفت رنگ
شاپرک را صد رنگ ، و مرا دلتنگ تو آفرید
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
نمیدانم از دلتنگی عاشقترم یا از عاشقی دلتنگ تر
فقط میدانم در آغوش منی ، بی آنکه باشی
و رفتی ، بی آنکه نباشی
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
بیا باران را دعوت کنیم ، به جشن دلتنگی رازقی
بیا دوباره عادت کنیم ، به بغض غریبانه عاشقی
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
تمام خنده هایم را نذر کرده ام
تا تو همان باشی که صبح یکی از روزهای خدا
عطر دستهایت ، دلتنگی ام را به باد می سپارد
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
یه حساب تو دلتنگی هات برام باز کن شاید برنده کل دلتنگی هات شدم
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
اگه دلتنگ باشی تو ، مثل بارون شروع میشم
که با هر قطره اشکت ، منم که زیر رو رو میشم
همیشه ساده رنجیدی ، همیشه سخت بخشیدی
تورو میبخشم این لحظه ، شاید بازم منو دیدی
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
من دلم تنگ است و یار دلتنگ نیست
حال دل از من نمیپرسی چرا حال پرسیدن که دیگر ننگ نیست
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
از چه دلتنگ شدی !؟ دلخوشی ها کم نیست !
بهتر ببین !
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
تو این دنیا تو این عالم / میون این همه آدم
ببین من دل به کی دادم / به اون کس که نمیخوادم
دلم شیشه دلش سنگه / واسه سنگه دلم تنگه
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
دلتنگم و دیدار تو درمان من است / بی رنگ رخت زمانه زندان من است
بر هیچ تنی مباد و بر هیچ دلی / آنچه از غم هجران تو بر جان من است
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
سلام بهونه قشنگ من برای زندگی / آره بازم منم همون بهونه همیشگی
فدایه مهربونیات چه میکنی با سرنوشت / دلم برات تنگ شده بود این نامه و واست نوشت
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
نگاهت کافیست تا دوباره در هوای آمدنت بمیرم ، تو همیشه دعوتی ، راس ساعت دلتنگی !
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
دلتنگ دیدار تو ام / ای ماه شهر آرای من
ای چشم های روشنت / آیینه ی فردای من
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
بی حوصله ام
دست خودم نیست
کمی دلتنگ فردایم
فردایی
که تومی آیی
شاید
من نباشم
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
شبی باران ، شبی آتش ، شبی آیینه و سنگم
شبی از زندگی سیرم ، شبی با مرگ می جنگم
تو آتش می شوی بر خرمن احساس تنهاییم
تو را با هر نفس می بویم ، اما باز دلتنگم
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
من آن ابرم که میخواهد ببارد / دل تنگم هوتی گریه دارد
دل تنگم غریب این در و دشت / نمیداند کجا سر میگذارد
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
دلتنگی هایم را به بند میکشم شاید روزی لایق گریبانت شوند !!
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
اگر دلتنگی کم آوردی غصه نخور! من به جای هر دویمان دلتنگتم!!!
گاهی دلم می خواهد خودم را بغل کنم!
ببرم بخوابانمش!
لحاف را بکشم رویش!
دست ببرم لای موهایش و نوازشش کنم!
حتی برایش لالایی بخوانم،
وسط گریه هایش بگویم:
غصه نخور خودم جان!
درست می شود!درست می شود!
اگر هم نشد به جهنم...
تمام می شود...
بالاخره تمام می شود...!!!
گـاهــﮯ نـدانـسـتـﮧ از یــک نـفـر بـتـﮯ درســت مــیـکـنـﮯ
آنــقـدر بـزرگ کـﮧ از دســت ابـراهـیـم نـیـز کــارـﮯ بـر نـمـﮯ آیـد
گاه دلتنـــــــگ می شوم دلتنـگتر از تمام دلتنگـــــــــی ها
حسرت ها را می شمارم
و باختن ها
وصدای شکستن را
... نمیدانم من کدامین امید را ناامید کردم
وکدام خواهش را نشنیدم
وبه کدام دلتنگی خندیدم
که چنین دلتنگــــــــــــــــم
مهربانيت را به دستي ببخش ؛ که مي داني با او خواهي ماند ....
وگرنه حسرتي مي گذاري بر دلي که دوستت دارد ... !!!
به "سگ" استخون بدی ..
دورت میگرده
واست دم تکون میده !!!
من به تو "دل " داده بودم ... لعنتـــــــــــــــــــی !!!!!
گاهی دلت میخواد همه بغضهات از توی نگاهت خونده بشن...
میدونی که جسارت گفتن کلمه ها رو نداری...
اما یه نگاه گنگ تحویل میگیری یا جمله ای مثل: چیزی شده؟؟!!!
اونجاست که بغضت رو با لیوان سکوت سر میکشی و با لبخندی سرد میگی: نه،هیچی ...
گاهــی باید نباشــی ... تا بفهمــی نبودنت واسه کی مهمه ...
؟! اونوقته که میفهمی بایــد همیشه با کی باشی ....
دلم تنگ شده
براي وقتي كه مي گفتي :دلم واست تنگ شده
دلم تنگه..
براي بودنت
شايدم لبخند خودم
دلم براي همه چيز تنگ شده جز
نبودنت !
برای خیانت ،
هــــزار راه هــســــت اما هـیــچ کــــدام
به انـــدازه تــــظـــاهـــر
به دوست داشتن کــثـیــف نـیـســـت ...
دارم سعی می کنم همرنگ جماعت شوم،
آهای جماعت...
میشود کمکم کنید؟؟؟؟؟؟
شما دقیقا چه رنگی هستید؟!
رمانتیک...
این روزها تلخ می گذرد ، دستم می لرزد از توصیفش !
همین بس که :
نفس کشیدنم در این مرگِ تدریجی، مثل خودکشی است ،با تیغِ کُند.
کلاغ جان!
قصه من به سر رسید...
سوار شو!
تو را هم تا خانه ات می رسانم...
همی گویی غمش را در دل نگهدار
نصیحت گو! نمی گویی دلت کو؟
به ما گذشت نیک و بد، اما تو روزگار
فکری به حال خویش کن، این روزگار نیست
به نسل های بعد بگویید ...
که نسل ما نه سر پیاز بود نه ته پیاز ...
نسل ما خود پیاز بود ...
که هر که ما رو دید گریه کرد
اﯾﻨﺠﺎ ﺯﻥ ﮐﻪ ﺑﺎﺷﯽ...
ﻣﻬﺮﯾﻪ ﺍﺕ ﺁﺏ ﻫﻢ ﮐﻪ ﺑﺎﺷﺪ!
ﻗﺎﺿﯽ ﺟﯿﺮﻩ ﺑﻨﺪﯼ ﺍﺵ ﻣﯿﮑﻨﺪ!
آنچه نقد است فقط جان توست،ﮐﻪ ﻗﺴﻂ ﺑﻨﺪﯼ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﺩ!!!
از دنیـــای ِ واقــعـی و نــامــردیــاش ! پنــــاه آوردیــــم بــه دنیــای ِ مـجــازی !
غــافـل از این کــه ، آســمون ، هـــمون آسـمونــه ...
سعی نکن متفاوت باشی!
فقط "خوب باش"
خوب بودن به اندازه ی کافی متفاوت است...
کارمـــان به جایــی رســـیده که طـــوری بایـــد دلتنـــگ شـــویم
که به کســـی بـــرنخـــورد ..!!
وقتی داریم به یکی فکر میکنیم نیست کنارمون!
وقتی میاد کنارمون باشه
دیگه بهش فکر نمیکنیم!
آحرش نفهمیدم زمان چیو حل میکنه؟
از عذاب بی تو بودن،در سکوت خود خرابم
دوری از صورت ماهت،هر نفس میده عذابم
خاطرات با تو بودن شب و روز میاد بخوابم
اینه آخرین کلامم ،بخدا بی تو خرابم
این روزهــــایم به تظاهر می گذرد...
تظاهر به بی تفاوتی،
تظاهر به بی خیـــــالی،
به شادی،
به اینکه دیگــــر هیچ چیز مهم نیست...
اما . . .
چه سخت می کاهد از جانم این "نمایش"
دلم تنگ است برای کسی که نمی داند...
نمی داند که بی او به دشت جنون می رود دلم...
می دانم که اگر نزدیکش شوم، دور خواهد شد....
پس بگذار که نداند بی او تنهایم...
دور میمانم که نزدیک بماند...
حـقـیـقـت دارد !
کافـی سـت چــمـدان هــایــت را ببــندی
تــا حــاضـر شــونــد ، هـمه
بـــرای ِ از یـــاد بــُـردنــت !
آنـکه بــیشتـر دوستـت میــدارد ، زودتــــر !!!
وامانده ام که تا به کجا می توان گریخت,
از این همیشه ها که ندارند باورم ,
حال مرا نپرس که هنجارها مرا
مجبور می کنند بگویم که بهترم...
آدمی غــــــرورش را خیلی زیاد .
شاید بیشتر از تمـــــــام داشتــه هــــایــش- دوست می دارد
حالا ببین اگر خودش، غـــــــرورش را بـــه خـــــاطــــر تـــــو، نادیده بگیرد ،
چه قدر دوســتت دارد !
و این را بِفهــــــــــــم آدمیــــــــــزاد !
بعضي زخــــم ها هســــــت كه هـــــــــر روز بــــايـــد روشونو باز كنــــي
و نـــــــــمـــــــــــــك بپـــــــــــاشــــــــــ ــــي ...
تــــــــا يــــــــــادت نـــــــــــــره كه ســــــــــــــراغ بعضـــــــــــي آدمـــــــــــــا
نبــــــــــــــــــــايـ ـــــــد رفـــــــــــت ، نــــــــــــــبـايـــد! ! !
می گوید: کلمات گـــــــــــاهی بار معنایی خود را از دست می دهند ...
این روزها " دوستـــــت دارم " ها دیگر قلــــــب کســـی را به تپش وا نمیدارد !
و گونه کسی را سرخ نمیکند !
می گویـــــــــم : مشکل از دوست داشتن نیست مشکل از تکـــــــــرار است !
تنها دو روز در سال هست که نمیتونی هیچ کاری بکنی!
یکی دیروز و یکی فردا .
انسان مجموعه ای از آنچه که دارد نیست؛
بلکه انسان مجموعه ای است از آنچه که هنوز ندارد، اما می تواند داشته باشد .
دوره، دوره آدم هایی ست که همخواب هم می شوند
ولی هرگز خواب هم را نمی بینند .
اگرمیخواهی محال ترین اتفاق زندگیت رخ بدهد
باور محال بودنش را عوض کن .
برنده می گوید مشکل است، اما ممکن
و بازنده می گوید ممکن است، اما مشکل .
زندگی قانون باور ها و لیاقتهاست، همیشه باور داشته باش
لایق بهترین هایی .
زندگی یعنی :
ناخواسته به دنیا آمدن
مخفیانه گریستن
دیوانه وار عشق ورزیدن
و عاقبت در حسرت آنچه دل میخواهد و منطق نمیپذیرد، مردن .
کسی باش که عمری با تو بودن، یک لحظه، و لحظه ای بی تو بودن، یک عمر باشد .
دوستت دارم کمتر از خدا و بیشتر از خودم چون به خدا ایمان دارم و به تو احتیاج!!
شب برای چیدن ستاره های قلبت خواهم آمد. بیدار باش من با سبدی پر از بوسه می آیم و آن را قبل از چیدن روی گونه هایت می کارم تا بدانی ای خوبم دوستت دارم
نور دلیل تاریکی بود و سکوت دلیل خلوت، تنها عشق بی دلیل بود که تو دلیل آن شدی
عشق کنار هم ایستادن زیر باران نیست...!!! عشق این است که یکی برای دیگری چتر شود و دیگری هرگز نفهمد چرا خیس نشد
بوسه بر عکست زنم ترسم که قابش بشکند.قاب عکس توست اما شیشه ی عمرمن است بوسه بر مویت زنم ترسم که تارش بشکند.تارموی توست اما ریشه ی عمر من است
فکر می کردیم عاشقی هم بچگیست ... اما حیف این تازه اول یک زندگیست
زندگی چیزیست شبیه یک حباب ... عشق آبادیه زیبایی در سراب
فاصله با آرزو های ما چه کرد ... کاش می شد در عاشقی هم توبه کرد !!!
یه سنگ کافیست برای شکستن یه شیشه! یه جمله کافیست برای شکستن یه قلب! یه ثانیه کافیست برای عاشق شدن! یه دوست مثل تو کافیست برای تمام زندگی
اگه یک روز فکر کردی نبودن یه کسی بهتر از بودنش چشمات و ببند و اون لحظه ای که اون کنارت نباشه و به خاطر بیار اگه چشمات خیس شد بدون داری به خودت دروغ میگی و هنوز دوستش داری
ویلیام شکسپیر میگه : زمانی که فکر می کنی تو 7 تا آسمون 1 ستاره هم نداری یکی یه گوشه دنیا هست که واسه دیدنت لحظه شماری می کنه...
به دریا شکوه بردم از شب دشت، وز این عمری که تلخ تلخ بگذشت، به هر موجی که می گفتم غم خویش؛ سری میزد به سنگ و باز می گشت .!
.پازل دل یکی رو بهم ریختن هنر نیست ..... هر وقت با تیکه های شکسته ی دل یک نفر یک پازل دل جدید براش ساختی هنر کردی
من غروب عشق خود را در نگاهت دیده ام.... من بنای ارزو ها را زهم پاشیده ام.... آنچه باید من بفهمم این زمان فهمیده ام.... در دل خود من به عشق پوچ تو خندیده ام
فقط کسی معنی دل تنگی را درک می کند که طعم وابستگی را چشیده باشد پس هیچوقت به کسی وابسته نشو که سر انجام آن وابستگی دلتنگیست
خداوند به سه طریق به دعاها جواب می دهد:
او می گوید آری و آنچه می خواهی به تو می دهد.
او میگوید نه و چیز بهتری به تو می دهد.
او می گوید صبر کن و بهترین را به تو می دهد
در اندرون همه ما خزانهای بیکران از عشق و شادمانی و نعمت هست که میتواند آنچه را که در آرزوی آنیم، برایمان فراهم کند
دوست خوب داشتن بهتر از تنهایی و تنهایی بهتر از با هر کس بودن است
اگر بدانم که خواب تو را بیشتر خواهم دید برای همیشه دیدن تو هرگز بیدار نمی شوم
اگر بدانم که مردگان تو را بیشتر خواهند دید برای همیشه دیدن تو قید زنده بودن راخواهم زد
عشق بها دارد ... من و تو بودیم و یک دریا عشق ، حالا من هستم یک دنیا اشک ... آری ... عشق بها دارد !!!
آره زندگیم همینه !دیگه چاره ای ندارم !صبح تا شب این شده کارم یا تو باشی و بخندم یا نباشی و ببارم
چه زیباست بخاطر تو زیستن وبرای تو ماندن وبه پای تو سوختن وچه تلخ وغم انگیز است دور از تو بودن برای تو گریستن وبه عشق ودنیای تو نرسیدن ای کاش میدانستی بدون تو وبه دور از دستهای مهربانت زندگی چه ناشکیباست
می دانم روزی با تن خسته و خیس ، سوار بر قطرات درشت باران بر ناوادنهای چشمم فرود می آیی در میان انبوه مژگانم میزبان خواهم بود و در آن لحظه چشمانم را برای همیشه می بندم تا دیگر دوریت را حس نکنم
دستانم تشنه ی دستان توست شانه هایت تکیه گاه خستگی هایم با تو می مانم بی آنکه دغدغه های فردا داشته باشم زیرا می دانم فردا بیش از امروز دوستت خواهم داشت
ُ
شنیدم که شمشیر یکی را دوتا می کند بنازم به شمشیرعشق که دوتا رایکی می کند .
آنگاه که ضربه های تیشه زندگی را بر ریشه آرزوهایت حس میکنی؛ به خاطر بیاور که زیبایی شهاب ها از شکستن قلب ستارگان است
ما همیشه صداهای بلند را میشنویم، پررنگ ها را میبینیم، سخت ها را میخواهیم. غافل ازینکه خوبها آسان میآیند، بی رنگ می مانند و بی صدا می روند
دلیل آفرینش انسان عشق بود وخدا انسان را عشق افرید چون عشق بود و در قلب انسان عشق را نهاد تا عشق شود پس باید قدر ایننعمت الهی (قدرت عشق) را دانست
گویند لحظه ایست روییدن عشق آن لحظه هزار بار تقدیم تو باد
خوب رویان جهان رحم ندارد دلشان باید از جان گذرد هر که شود همدمشان روزی که سرشتند ز گٍل پیکرشان سنگی اندر گٍلشان بود و همان شد دلشان
فریاد من از داغ توست ...... بیهوده خاموشم مکن ...... حالا که یادت میکنم ...... دیگر فراموشم مکن ...... همرنگ دریا کن مرا ...... یکبار معنا کن مرا
دوست دارم تو سیب باشی و من چاقو پوستتو بکنم می دونی چرا؟؟؟ چون چاقو بخواد پوست سیب رو بکنه باید همش دورش بگرده
می دونی زیباترین خط منحنی دنیا چیه ؟ لبخندی که بی اراده رو لبهای یک عاشق نقش می بنده تا در نهایت سکوت فریاد بزنه : دوستت دارم
زندگی به من آموخت که چگونه گریه کنم اما گریه به من نیاموخت که چگونه زندگی کنم،تو نیز به من آموختی که چگونه دوستت بدارم اما به من نیاموختی چگونه !؟
در عرض یک دقیقه می شه یک نفر رو خرد کرد... در یک ساعت می شه یک نفر رو دوست داشت و در یک روز فقط یک روز می شه عاشق شد ولی یک عمر طول می کشه تا کسی رو فراموش کرد [-o<
من نشانی از تو ندارم اما نشانی ام را برای تو می نویسم: درعصرهای انتظار،به حوالی بی کسی قدم بگذار! خیابان غربت را پیدا کن و وارد کوچه پس کوچه های تنهایی شو! کلبه ی غریبی ام را پیدا کن، کناربیدمجنون خزان زده و کنارمرداب ارزوهای رنگی ام! درکلبه را باز کن و به سراغ بغض خیس پنجره برو! حریر غمش را کنار بزن! مرا می یابی
اگر کسی می گوید که برای تو می میرد دروغ میگوید!!! حقیقت را کسی میگوید که برای تو زندگی می کند
رنگین کمان پاداش کسی است که تا آخرین قطره زیر باران می ماند
دو نفر که همدیگر را خیلی دوست داشتند و یک لحظه نمی توانستند از هم جدا باشند، با خواندن یک جمله معـــروف از هــم جـــدا می شــوند تا یکدیگر رو امتحان کنند و هــر کــدام در انتظار دیگــری همدیگر را نمی بینند. چون هر دو به صورت اتفاقی و به جمله معروف ویلیام شکسپیر بر می خورند: « عشقت را رها کن، اگر خودش برگشت، مال تو است و اگر برنگشت از قبل هم مال تو نبوده »
به دنیایی که نامردان عصا از کور می دزدند ... من از خوش باوری آنجا محبت جستجو کردم ...
اگه یه روز شاد بودی آروم بخند تا غم بیدار نشه و اگه یه روز غمگین شدی آروم گریه کن تا شادی نا امید نشه !
می خواستم اسمتو روی سینه ام خال کوبی کنم! اما ترسیدم که صدای قلبم تورو اذیت کنه...
چشمهای تو مثل دریاست... اجازه میدی جورابامو توش بشورم؟
عاشقت گشتم تو گفتی عاشقان دیوانه اند! عاقبت عاشق شدی دیدی که خود دیوانه ای
امروز روز ملی گلهاست روزت مبارک .... اینو برای همه ی گلهای دنیا که عطرشون رو دوست داری بفرست
در هر ذره ای از ذرات، این نشان موجود است که اوست آن خدای یگانه
که هستی هر هستی به هستی اوست...
((ابوعلی سینا))
اما بقدر آرزوی تو گسترده میشود ،بقدر نیازت فرود می آید، و بقدر ایمانت کارگشاست...
مطمـئن باش که خداوند تو را عاشقانه دوست دارد
چون در هر بهار برایت گل می فرستد
و هرروز صبح آفتاب را به تو هدیه می کند.
به یاد داشته باش که پروردگار عالم با این که می تواند در هر جائی از دنیا باشد
قلــب تو را انتخاب کرده و تنها اوست که هر وقت بخواهی چیزی بگوئی گوش می کند
خداوند بینهایت است...،
بر روی بوم زندگی هر چیز می خواهی بکش زیبا و زشتش پای توست...
تصویر اگر زیبا نبود
نقاش خوبی نیستی ...
از نو دوباره رسم کن
تصویر را باور نکن
خالق تو را شاد آفرید...
آزاد آزاد آفرید ...
پرواز کن تا آرزو...
زنجیر را باور نکن...
نمى نــویسـ ـ ـ ـم …..
چون میدانمــ هیچگاه نوشـ×ـته هایم را نمی خوانیـــ ـ ـ ـ
حرف نمیـــ ـ ـ ـزنم ….
چون می دانم هیچ گاه حــ×ــرفـــ هایم را نمی فهمیــ ـ ـ ـ
نگاهت نمیــ ـ ـ ـکنم ……
چون تو اصلاً نگــ×ــاهم را نمی بینیــ ـ ـ ـ
صدایت نمیـــ ـ ـ ـزنم …..
زیرا اشــ×ــک های منـــ برای تو بی فایده استـ ـ ـ ـ
فقط میــ ـ ـ ـخندم ……
چون تو در هر صورت می گویی من دیـ ـ×ـ ـ ـوانه ام!!!
تازه فهمیدم چرا پشت سر مـــ×ـــرده ها آبــــ نمی ریزند …
چون این دنیا ارزش برگشتــ ـ ×ـ ـن ندارد …!
بـــــــــارانـــــ …
بهانــــــــــه ای بود …
که زیر چتــــــــــر من ،
تا انتـــ×ـــهای کـــــــــــوچه بیایــــــــــــی
کـــــــــاش …
نه کــــ ـ ـ ـ ـــــوچه انتهایی داشت …
وَ
نه بــــ ـ ـ ـ ـــاران بند می آمــــد…
دِلـَـــــمــ ؛
گـ ـاهے میــگیـــ ـرَد !
گـ ـاهے میــ ـسوزَد !
و حَتے گــ ـاهے ،
گــ ـاهے نـَ ـه خیــلے وَقتـــ هـآ
امیـــ ـشِکَند !
امــ ـا هَنـــــ ـوز مے تَپـــَــد به خـُدا
ღ ღ ღ ღ ღ ღ ღ ღ ღ ღ ღ ღღ ღ ღ ღ ღ ღ
اشتبــ ــآه از مَـלּ بـُـودْ
پـُر رَنگـْـ نـوشتــِہ بـُودمَتــْـ
بـہ ايـלּ رآحتـے هــآ پـ ـآکـــْـ نمـے شـَوے !!!
ღ ღ ღ ღ ღ ღ ღ ღ ღ ღ ღ ღღ ღ ღ ღ ღ ღ
حکــــ ــ ــ ــــــایت من…
حکایت کسی بود که عاشق دریا بود اما قایقـــــــ×ــــــی نداشت…
دلباخته سفر بود اما همسفــــــ×ــــــــــــر نداشت…
حکایت کسی بود که زجر کشید اما ضجــــــــــــ×ـــــــــه نزد…
زخم داشت اما ننالیـــــــــــ×ــــــــــد…
گریه کرد اما اشک نریخــــــــ×ـــــــــت…
حکایت من حکایت کسی بود کـــــــ ـ ـ ـ ــــــه…
پر از فریاد بود اما سکوت کرد تا همه ی صداها را بشنـــــــــ×ــــــــــــود…
درچشمانم تنـ ـ ـهاییم راپنهان می کنم
در دلم دلـ×ـتنگیــــ ام را
درسـ×ـکوتم حرف های نگفته ام را
در لـ×ـبخندم غصه هایم را
دل من چه خــ ـ ـردسال است
ســـاده می نگرد،ساده می خـ ـ ـندد و ساده می پوشـ ـ ـد
دل من از تبار دیوارهای کـ×ـاهگلی است
ساده می افتد،ساده می شکند و ساده مـیمــیــرد
ღ ღ ღ ღ ღ ღ ღ ღ ღ ღ ღ ღღ ღ ღ ღ ღ ღ
به ته سیگارهایتان احترام بگذارید...
نیندازیدشان زیر پا...
چرا آدم ها عـ ـ ـادت دارند...
هرکه به پایشان سـ×ـوخت را...می اندازند زیرپا؟!
ღ ღ ღ ღ ღ ღ ღ ღ ღ ღ ღ ღღ ღ ღ ღ ღ ღ
نگـ×ـران نباش،
حال من خوب است،بزرگـــ شده ام...
دیگر آنقدر کوچک نیستم که در دلــ×ــتنگی هایم گم شوم
آموخته ام،که این فاصله ی کوتاه،
بین لــ ـ ـبخند واشـ×ـک،نامش"زندگیست"
راستی بهتراز قبل دروغ میگویم...
حال من خوب است،خوب خوب...
ღ ღ ღ ღ ღ ღ ღ ღ ღ ღ ღ ღღ ღ ღ ღ ღ ღ
دلم میـ×ـگیرد از هرچه هست
دلــ×ـتنگ می شوم به هر چه نیست
چه خوب می شد
نبود هر چه هست
بود هر چه نیست
دلتنگی هایم را جایی جا گذاشته ام
کجا نمیدانم؟
فقط دلم دل دل می کند...خستست و افسـ×ــرده
این روزها...بیخــــــیال...
فقط سرم درد می کند...خستست و افسرده
تب می کند نگاه...می سوزد این دلم
قلبم چه بی کس است...
...دنیــ×ــا...
همین بس است...
ღ ღ ღ ღ ღ ღ ღ ღ ღ ღ ღ ღღ ღ ღ ღ ღ ღ
هرجاکه دلت میخواهدبرو!
فقط آرزومیکنم وقتی دوباره هوای منــــ به سرت زد
انقدرآسمــ×ــان دلت بگیرد
که باهزارشب گریه بازم آرام نگیریــــ...
ღ ღ ღ ღ ღ ღ ღ ღ ღ ღ ღ ღღ ღ ღ ღ ღ ღ
به جرم وسوسه چه طعنه ها شنیدی حوا...!!
پس از تو همه تا توانستند آدم شدند!
چه صادقانه حوا بودی و چه ریا کارانه آدمیم...!!
دیــده ای شــ×ـیشــه هـای اتــومبــیل را ..
وقـــتــی ضربـــه ای مـــی خــورنـد و مـــی شـ ـکنـ×ـنـد ! ؟
دیــده ای شـیشــه خـ×ـرد مــی شــود
ولــی از هــم نمــی پاشــد ! ؟
ایـــن روزهـــا همـــان شــیشــه ام ؛
خـ×ــرد و تـ×ـکـه تـ×ـکــه .
از هــم نـمـــی پــاشـم ،
ولـــی شــکـستـــه ام ...
ღღ ღ ღ ღ ღ ღ ღ ღ ღ ღ ღღ ღ ღ ღ ღ ღ
دلــتــنــگــی . . . ؟ حــاضــر √
غــــم . . . ؟ حــاضــر √
درد . . . ؟ حــاضــر √
تنهایی . . . ؟ حــاضــر √
عــشــق . . . ؟غایب
بلنـــــــــدتر میخوانـــــــــم ، عشـــــღـــــق . . . ؟ غایب
باز هـــــــم نیامــــــــده ؟ ؟ ؟ ! ! !
غیبــ ـت هایــش از حــــ ــد مجاز چنــدیست کــه گذشتـ ـهـ ،
اخــ×ــراجش میـــ ـکنم.هم خـ×ــودش وهم خـ×ــاطراتش را ...
میخواهم برایت تـ×ـنهایی را معنی کنم!
در ساحل کنار دریا ایستاده ای
هوایـــ سـ ـرد...
صدایــ مـ ـوج...
انتـ ـظار انتـ ـظار انتـ ـظار...
به خودت می آیی
یادت می اید دیگر نه کسی است که از پشت بغـ ـلت کند
نه دستی که شـ ـانه هایت را بگیرد
نه صدایی که قشنگ تر از صدای دریـ ـا باشد
اسم این تنهایی است...
دلتـ×ـنگم!
دلتـ×ـنگِ خیلی چیزها
دلتـ×ـنگ این همه دل تنگی ها
چیزهایی که بر من گذشت و هرگز باز نخواهد گشت!
دلتـ×ـنگم!
دلـ×ـتنگ نیمه شبهای دلتنگی
دلـ×ـتنگ این همه نبودن ها
دلـ×ـتنگ این همه دلتنگی ها
دلـ×ـتنگ عهدهایی که کسی آنها را نبست
دلـ×ـتنگ تمام چیزهایی که میشد باشد و نیست
و تمام هست هایی که نیست!
حتی آنان که دلشان برایم تـ×ـنگ نخواهد شد!!
دلتـ×ـنگ تر نیز خواهم شد
می رسد روزی که بگویم:
دلم برای آن روزها ی دلـ ـتنگی تنگ شده!!
خــُבایــآ؟
ڪــمـــے بـیــآ جــلــوتــر ..
مـــے خــواهــَمــ בر ِ گــوشـَتــ چـیـزے بــگــویــمـ!
ایــטּ یـڪـ اِعــتـرآفـــ اَسـتـــ ..
مـَـטּ بــــے اوבوامــ نـمـــے آوَرَمـــ
حــَتـــے تــآ صـُبـح فـــَرבا !
פּَقتـے نـَـﮧ בَستــے بَـ ـرآےگِرِفتـَטּ اَستَ
نـَـ ﮧ آغوشــے بَـ ـرآےگِریــﮧ..
نــَ ﮧ شآنـﮧاے بَـ ـراے تِکیــﮧ...
اِنتظــ ـآر نَـבاشتــﮧ بآشَ פֿـَنـבِهاَم פּآقِعے بآشَـב...
ایــטּ رפּزهآ فَقَطــ زِنـבِهاَم تــا בیگَرآטּ زِنـבِگـے کُنَنـَב !!!
حماقتــ یعنے من
انقدر میرومــ تا تو دلتنگــ من شوے
خبرے از دل تنگــ تو نمے شود برمیگــــردمــ
چون دلتنگتــ مے شـومــ ...(!)
+ دلمــ یڪـ ڪوچه میخواهد
بے بن بستــ
و بارانے نــم نـــم ...
و یـڪ خدا ڪه ڪمے با همــ راه برویمــ !!
+ اینڪه یواشڪے دلتنگش باشے بهتر از اینه ڪه بهش بگے و هیچ جوابے نگیرے...!
+ تا خرخره پر از دلتنگے امــ ...
مرسے ، دیگـﮧ میل ندارمــ ...
+هربار ڪه مے خواهمــ به سمتتــ بیایمــ ،
یادمــ میفتد دلتنگے دلیل خوبے براے تڪرار یڪ اشتباه نیستــ !
+ براے دلخوش ڪردن دیگران چیزے نگویید ڪه بعدا دلیل دلتنگیش شود...
+ عاشق این متنمــ ...! منبع:باید تورو پیدا کنم(اسماء)
+ ڪاش برایمـ ڪمے حرفــ مے زدے!
ایـن روزها دلمـ صداے تو را ڪمـ دارد...
+ خوابید...
بدون " شبــ بخیر "
شاید مے دانستــ
بے او
هیچ ساعتے
از زندگے ام
به خیر نیستــ ...
دلتنـگـے ؛
خیابان شلوغے ستــ
ڪه تـو در میـانهاش ایستاده باشے!
ببینے مےآیند !
ببینے مےروند !
و تو همـچنان ایستـاده باشے ...
"علـیرضا روشن"
سهمــ من از تــ♥ــو +
عشق نیستــ ، ذوق نیستــ ، اشتیاق نیستــ !
همــان دلتنگے بے پایـان اسـتــ ڪه روزها دیوانه امــ مــےڪند .
... گاهــے نمـیشه دستــ از دوستــ داشتــن یـڪ نفــر برداشـتــ +
+ خــدایا ، تنــها مگــذار دلے را ڪه هیــچڪس دردش را نمــے داند !!
+ هیــچ نمے گویـمـ ... دارمــ ڪه بگویـمــ ... امـــا نباید گفتــ ... شاید این سڪوتــ زیباتـر استــ ...
+ هــیچ عینــڪے دورے تــ♥ــو را نزدیڪ نمــے ڪند !!
+ آرامــ مـے گیرمــ حـتے با همین " صبــر ڪن درستــ مــے شود" هــا ...
+ نترس ؛ حتے آرزوے داشتنتــ را همــ به ڪسے نمـے دهمــ .
+ آنقــدر دلمـ از نبودنتـ شڪسته استــ ؛ڪه نمے دانمـ وقتــے باشے ڪدامـ تڪه اش خوشحالے ڪند!
+ خیالتــ همیشه هستــ ٬ اما دلمــ امروز خودتــ را مے خواستــ ، نه خیالتــ ...
+ از خواستنتــ ڪه نه ٬ از نداشتنتــ خسته شده امــ !
+ من با تو زیر باران نرفته امــ ٬ اما باران ڪه میبارد ٬ دلمــ برایتــ تنگــ میشود !
+ این آدمها نمیدانند نوشتن براے ڪسے ڪه خواننده ے این نوشته ها نیستــ چقدر طاقتــ فرساستــ...
+ چـه رسـمــ تلخےسـتــ ...تــو بــی خـبـر از مـن و تمــامــ مـن درگیر تــ♥ــو !!
+ حال من دیدن دارد ... وقتے ڪسے حال تــ♥ــو را میپرسد …
همه رفتند ... ولی من میمانم
همه آرام می آیند و آرام می روند
بی آنکه بدانند چطور شیشه دل را می شکنند.
همه می روند ...
بی آنکه نگاهی به عقب اندازند که من ... که تو ...
که همه ما پشت پنجره چشم به راه ایم.
همه می روند ...
نازنینم اما من همیشه با تو می مانم
تا پشت پنجره به انتظارم ننشینی
با تو می مانم تا پنجره غم گرفته دلت را شاد کنم
من در کنارت هستم
سرت را بر شانه ام بگذار
من می مانم ...
هنوز جای پایت بر جان حیاط مانده
هنوز قلم از دستانم بر زمین ننشسته
گویی دلخوش مانده
تا روزی با دیدن جای پایی معکوس
از بازگشتت بنویسد
و من قاب گرفته ام در ذهنم
عکس لبخندت را
تا هم جان را مرهم باشد
و هم عشقی شود
برای رقصاندن خودکار !!
در گرد باد افکارت
این جا نیستی ، طوفانی به پا شده در ذهنم
جور باران را مانند همیشه چشمانم می کشند
و هوای گرفته را بغض درون گلویم تداعی میکند
نفس هایم به شماره می افتند
قلبم خسته میشود از تکرار کار همیشه اش
میخواهد از سینه ام فرار کند
دیگر تنهایی و سکوت هم درمان نمی کنند
درد اینهمه غمِ نبودت را
دوباره خودکار می ترسد از لرزش دستم
شاید
شاید اگر نامت را بر زبان نمی آورم
اینان دلیل بر بی وفاییم دانند
اما
بدان ، نامت در ذهنم
این گونه طوفان به پا کرده ...!!
به پولت نناز ، خدا رو چه دیدی ؟ شاید یه روز درد قیمت پیدا کرد و من شدم مولتی میلیاردر شدم . . .
********************
گاهی وقت ها آنقدر از زندگی خسته می شوم که دلم می خواهد قبل از خواب ، ساعت را روی “ هیچوقت ” کوک کنم . .
********************
همه لحظه ها بی تو خاموش شده اند . . .
چراغی روشن کن ، من از بی تو بودن میترسم !
********************
اینکه مرتب خودتو به دیگری یادآوری کنی تا فراموش نشی ، عجیب غم انگیزه !
********************
دلم مثل دیواری می مونه که هنوز ایستاده ، با آجرهایی که تک تکشون شِکَستَن . . . .
********************
فکر تخریب من نباش !
به آخر که رسیدی دست تکان بده ، خودم فرو می ریزم . . .
********************
دیگر صاف راه نمیروم !
مهم نیست بگویند : سالم نیستم ، مهم این است تو میدانی غم نبودنت کمرم را خم کرده . . .
********************
از عارفی پرسیدنگفت : حک کن “میگذرد”
********************
درد مرا شمعی می فهمد که برای دیدن یک چیزِ دیگر آتشش میزنند . . .
********************د روی نگین انگشترم چه حک کنم که وقتی شاد شدم به آن بنگرم و وقتی غمگین شدم به آن نظر کنم، هر روز این عشق یکطرفه را طی میکنم . . .
یکبار هم تو گامی بدین سو بردار . . .
********************
سوختم همچون شمع !
کسی اما قصه سوختنم را نشنید . . .
********************
در روزگاری که لبخند انسانها از شکست توست ، برخیز تا بگریند
********************
اگر زیبای را آواز سر دهی ، حتی در تنهای بیابان ، گوش شنوا پیدا خواهی کرد
********************
فرض کن به عکاس بگویم تارهای سپید را سیاه کند و چین و چروک ها را ماستمالی و حتی از آن خنده ها که دوست داری برایم بکارد !
ولی باز هم از نگاهم پیداست چقدر به نبودنت خیره مانده ام . . .
********************
هر شب ماه ، سرِ آفتاب را زیرِ ابر میکند و من هر شب ، سرم را زیرِ آوار نبودنت . . .
********************
می گویند : ساده می نویسی . . .
از من می خواهند به نوشته هایم شاخ و برگ دهم . . .
آنها گناهی ندارند ، نمی دانند که دیگر کار ما از شاخ و برگ گذشته است !
مهم ریشه بود که تیشه خورد . . .
********************
چشم گذاشتم و تو رفتی ، اما تا همیشه شمردن شرط بازی نبود . . .
*****
آتش روشن کردم و عهد کردم تا خاموش شدنش دعایت کنم ، میدانم به آنچه خواهی میرسی . چرا که من هر بار یک هیزم اضافه میکنم
********************
قلب با ارزشترین چیز در زندگی در آدماست ، اگر کسی بهت سپردش امانت دار خوبی باش
********************
انسان نقطه ای است بین دو بینهایت ، بی نهایت لجن و بی نهایت فرشته، بنگر بطرف کدام یک میروی (دکتر شریعتی)
********************
در سرمای وجودم دلم عجیب هوای گرمای دستانت را کرده است . . .
********************
آنقدر سرگرمِ “ اوقات فراغت ” بودم که فکری به حال “ روزهای فراقت ” نکردم . . .
********************
از یه جایی به بعد دیگه بزرگ نمیشی ، پیر میشی
از یه جایی به بعد دیگه خسته نمیشی ، می بُری
از یه جایی به بعد هم دیگه تکراری نیستی ، زیادی هستی . . .
********************
پشیمان اند کفش هایم که این همه راه را ؛ راه آمدند با نیامدن هایت . . .
********************
هنوز هم مثل انشاهای دوران دبستان با نتیجه گیری مشکل دارم . . .
“چرا رفتی ؟ ”
********************
زندگی سه چیز است : اشکی که خشک میشود ، لبخندی که محو میوشد ، یادی که میماند
********************
منطق دخترا موقع مشاجره دو حالت داره ؛ یا حق با منه ، یا تو نمیفهمی که حق با منه !
********************
تاریکی این خانه مرا میبیند و من این خانه را بی تو همیشه تاریک میبینم . . .
********************
شیشه های شکسته تعویض می شوند . . .
پل های شکسته ، تعمیر . . .
آدم های شکسته ، فراموش !
********************
کاش سرخپوستی بودم تا رد شاخه های شکسته را می گرفتم و تو را پیدا می کردم . . .
حالا مدت هاست همه چیز شکسته و من ، روز به روز بیشتر گمت می کنم !
********************
شیشه های شکسته تعویض می شوند . . .
پل های شکسته ، تعمیر . . .
آدم های شکسته ، فراموش !
********************
تقصیر تو نیست ، حتما اشتباه از متصدی آرزوها بوده که تو نصیب دیگری شدی . . .
********************
پروردگارا؛ آرامش را همچون دانه های برف ، آرام و بیصدا ، بر سرزمین قلب کسانی که برایم عزیز هستند ، جاری بگردان
بازم از دلتنگی باید بگم...
دلم تنگه..
تنهایی خیلی وحشتناکه..
کاش بودی که تو شادیهام
شریک میشدی...
کاش بودی که تو غمهات
شریک میشدم...
این روزها دارم به اجــزای تشكیــل دهنـــده ام تجــزیــه مــیشــوم!
آب,
بــاد,
خــاک,
و ایــن آتــش,
کــه تــو بــه جــانــم انــداختــهای . . .
به تو عادت کرده بودم
اي به من نزديک تر از من
اي حضورم از تو تازه
اي نگاهم از تو روشن
به تو عادت کرده بودم
مثل گلبرگي به شبنم
مثل عاشقي به غربت
مثل مجروحي به مرهم
لحظه در لحظه عذابه
لحظه هاي من بي تو
تجربه کردن مرگه
زندگي کردن بي تو
من که در گريزم از من
به تو عادت کرده بودم
از سکوت و گريه شب
به تو حجرت کرده بودم
با گل و سنگ و ستاره
از تو صحبت کرده بودم
خلوت خاطره هامو
با تو قسمت کرده بودم
خونه لبريز سکوته
خونه از خاطره خالي
من پر از ميل زوالم
عشق من تو در چه حالي
سراغت را
از " قاصدک " که می گیرم،
تابی خورده و در دل ابرها، گم می شود .
غصه ام می گیرد.
می دانم،
شرم دارد از این که
" خبر " دهد
رفتنت، همیشگی بود....
مردي در جهنم بود كه فرشته اي براي كمك به او آمدو گفت من تورا نجات مي دهم براي اينكه تو روزي
كاري نيك انجام داده اي فكركن ببين آن را به خاطر مي آوري يا نه؟؟
او فكر كرد و به يادش آمد كه روزي در راهي كه می رفت عنكبوتي را ديد امابراي آنكه او را له نكند راهش
را كج كرد و از سمت ديگري عبور كرد
فرشته لبخند زد و بعد ناگهان تار عنكبوتي پايين آمد و فرشته گفت تارعنكبوت را بگير و بالا برو تا به بهشت
بروي.مرد تار عنكبوت را گرفت درهمين هنگام جهنميان ديگر هم كه فرصتي براي نجات خود يافتند به سمت
تار عنكبوت دست دراز كردند تا بالا بروند اما مرد دست آنها را پس زد تامبادا تار عنكبوت پاره شود و خود
بيفتد. كه ناگهان تار عنكبوت پاره شد و مرد دوباره به سمت جهنم پرت شد
فرشته با ناراحتي گفت تو تنها راه نجاتی را كه داشتي با فكر كردن به خود و فراموش كردن ديگران از دست
دادي .
ديگر راه نجاتي براي تو نيست و بعد فرشته ناپديد شد . . .
تعداد صفحات : 4