loading...
►███▓▒░░ضامن چت ░░▒▓███◄
ضددختر

mehdi بازدید : 41 دوشنبه 02 بهمن 1391 نظرات (0)
•چقـدر خـوشحـال بـود
شیطــان

وقتے سیب را
چیـدم

گمـان مے ڪـرد
فـریب دادهـ است مـرا

نمے
دانست

تـو پرسیدهـ بـودے

مـرا بیشتـر دوست دارے

یـا مـاندن
در بهشـــت را...
 
 
 
دوستت دارررررررم !           (+مخاطب خاص  )
 
 
 
 
عشق
 
 
مجیدقزوین بازدید : 20 دوشنبه 02 بهمن 1391 نظرات (0)

یه سری تو دانشگاه تو کریدور با دوستام ایستاده بودیم یه دفعه یکی از دوستام اومد دیدیم ناراحته گفتیم چی شده؟

 

گفت هیچی یه خواستگار اومده واسه خواهرم ۲ سال از خواهرم کوچیکتره خیلی همدیگه رو میخوان ولی مامان بابا راضی نیستن نمیدونیم چیکار کنیم !!!

ما هم حس مشاوره بودنمون گل کرد  و ۷-۸ تایی ریختیم رو سرش که خب بگو چه جوریه چه شکلیه و کجا آشنا شدن و ...

هر کسی یه نظری میداد کلی بحث داغ شده بود که من یه دفعه جرقه ای تو ذهنم زده شد یه سوال اساسی به ذهنم رسید 

پرسیدم راستی پسره اهل کجا هست؟

دوستم گفت :قزوینیه

همینو که گفت یه دفعه همه ساکت شدیم برای چند ثانیه سکوت حکمفرما شد و یه دفعه همگی با هم منـــــــــــــــــــفجر شدیم        

یعنی هر کدوم یه طرف رو زمین افتاده بودیم و داشتیم قلت میخوردیم    

یه نیم ساعتی که حسابی خندیدیم دوستام از من تشکر کردند گفتند دستت درد نکنه خیلی وقت بود این قدر نخندیده بودیم و من رو باز هم شرمنده تعریف و تمجید خودشون کردند  

بعدش زدیم رو شونه ی دوستم و گفتیم ایشاا... که مبارک باشه و رفتیم دنبال کارمون ...  

و دوستم همچنان هاج و واج وسط کریدور خشکش زده بود 

 


 

پ.ن.همچنان فرهنگ داشته باشین و برای حمایت از تولید داخلی اجناس ایرانی بخرید ما هم همین کارو میکنیم        

مجیدقزوین بازدید : 21 دوشنبه 02 بهمن 1391 نظرات (0)

شبکه ۳ فیلم سینمایی گذاشته بود همگی داشتیم تماشا میکردیم

 

یه جاهایی از فیلم رو سانسور کرده بود ادم نمی فهمید چی به چیه !

بابام عصبانی شده میگه این چه وضعشه اخه واسه چی سانسور می کنید؟ 

حالا مثلا سانسور نکنید چی میشه ؟ این امل بازیا چیه اینا در میارن اخه؟!!!

منم گفتم:اره خب بابا می بینی تو رو خدا اصلا نمیذارن چشم و گوش ما جوونا باز بشه 

الان اگه سانسور نکرده بودن خب من یاد می گرفتم ، مخم از این هنگی در میومد اونوقت دیگه نمی نشستم درس بخونم سرم تو کار خودم باشه ، میرفتم بیرون خونه شبا ساعت ۱ نصف شب میومدم خونه ،کلا صفا میکردم 

عجب ادمایی هستن این مسئولین کلا نمیذارن چشم و گوش ما جوونا باز بشه 

بابام:  

مامانم: 

داداشام: 

دوباره بابام:    خب نه البته از این لحاظ که کار خوبی می کنند به هر حال خوب نیست که همه چی رو نشون بدن

من:   نه بابا باید چشم و گوش ما باز بشه حیفه ما خوب بمونیم !

بابام :    نخیر خیلی هم کار خوبی می کنند .ببین بابایی اینا واسه خاطر من و توئه که این کارا رو می کنن .واسه خاطر حریم خانواده هاست واسه خاطر خانواده هاست که خیالشون راحت باشه و با خیال راحت تی وی تماشا کنن

من: ههههههه   عجب !!! 

پ.ن. کلا ما ملت عجیبی هستیم قبول دارین؟!   

مجیدقزوین بازدید : 17 دوشنبه 02 بهمن 1391 نظرات (0)

آمپول چیست؟

 

ظاهرا ابزاری است برای بهبودی بیماری اما در حقیقت وسیله ای است برای ترساندن کودک 

چند روزیه حسابی سرما خوردم با تب شدید !!!

 

هر چی مامانم اصرار میکرد بیا بریم دکتر از ترس آمپول نمی رفتم میگفتم خوب میشم

ولی دیشب حالم خیلی بد شد نتونستم بخوابم

صبح مامانم منو برده دکتر کلی هم سفارش کرده به دکتر نگی آمپول ننویسا و گرنه ... ! 

نوبتمون شده رفتیم تو مطب دکتر .اصلا دکتر رو هم نمی شناختم دکتر معاینه کرده اومده ویزیت کنه برگشته میگه یه آمپول واست مینویسم ولی خیلی درد داره نری فحش ام بدیا  

من:  

منم خر خسته از خدا خواسته گفتم آقای دکتر اتفاقا من خیلی از آمپول می ترسم میشه آمپول ننویسین یا تو رگی بنویسین دکتره برگشته میگه نه نمیشه  ولی خیلی درد داره ها 

منو میگی:  یه لبخندی زدم ولی تو دلم میگفتم (الـــــــــــــــــهی بمیری )

بعدش دکتره برگشته میگه حتما برو یه کیک و ساندیس بگیر بخور که آمپول میزنی قش نکنی اینجا ما حال قش کردن نداریما خیییییلی آمپوله درد داره ها    

من موندم تو کارای خدا که چرا تمام ملت با من حساب شوخی دارن !

رفتیم کیک و ساندیسمونم خوردیم و آمپولم زدیم یعنی به قرااااااااااااان نیم ساعت نمی تونستم راه برم

اومدیم خونه هنوز که هنوزه تبم قطع نشده به مامانم میگم ببین اگه آمپول نزده بودم میگفتی اگه آمپول میزدی خوب میشدی . ببین خوب نشدم 

مامانم برگشته میگه داداشت شب بیاد باز می برمت دکتر

میگم :باز دکتر واسه چی ؟؟؟!!!  

میگه :مامان جان حتما ۱ دونه آمپول کافی نبوده ۴-۵ تا بزنی خوب میشی 

من : جااااااااااااااااننننننننننننننننننننن !!!!!  

پ.ن. یعنی یه دوره ای شده حتی مریضم که میشی نباید به کسی بگی باید بسوزی و بسازی وگرنه می کشنت  

 

مجیدقزوین بازدید : 12 دوشنبه 02 بهمن 1391 نظرات (0)


نمی دونم چه حکمتیه
اینا که میرن بدنسازی اصرار دارن که اصلا سردشون نمی شه!

ملت چه بیکارن !
یکی مزاحم میشد هی اس هی زنگ…جواب نمیدادم که بیخیال شه…
دیگه تماس نگرفت
بعد چند روز اس داده :
ببخشید من چند روز مزاحمتون نشدم کار داشتم دستم بند بود ، شرمنده،چه خبر؟


تا خودکار رو دستت میگیری میخوای درس بخونی
میبینی استعدادت کمتر از پیکاسو و ﺍﺳﺘﺎﺩ فرشچیان نیست!



برنامه ریزى هاى من روى کاغذ ، شبیه برنامه ى روزانه ى مرحوم دکتر حسابیه
ولى در عمل مثل کریم آقمنگل زندگى میکنم



هیچ کس عادامس شیک رُ واسۀ وجودش نمی خواد …
سرنوشت آدامس شیک ؛ بقیه پول بودنِ !



 بوی شوم امتحان آید همی / یارصفر مهربان آید همی
ما ز تعلیم و تعلم خسته ایم / دل به امید تقلب بسته ایم
مابرای کسب مدرک آمدیم / نی برای درک مطلب آمدیم
(ایام جانسوز امتحانات برشما دانشجویان و دانش آموزان کوشا تسلیت!)



رفیق داداشم رفته بود مصاحبه برای استخدام:
+ امسال سال چیه؟
- نهنگ
+ پاشو برو به بعدی بگو بیاد تو
رفیق داداشم  :|



خدا کنه تا بیشتر از ۹ ساله دیگه زنده بمونیم و بریم تو سال ۱۴۰۰
بعد هی بگیم : شماها یادتون نمیاد ما صده سیصدیا …
خیلی فاز میده ؛ حس آثار باستانی بودن به آدم دست میده …



به کافه چی گفتم همان همیشگی . . .
نگاه سنگینش را به چشمانم انداخت و گفت : خفه بابا ، مثه آدم بگو چی می خوری ؟!



از تفریحات من تو دوران بچگی این بود که اب بریزم رو بخاری
صدای ” تـسس ” بده خرکیف بشم
راد اس ام اس
اون موقه آیپد نبود که بازی کنیم ، با این چیزا سرگرم میشدیم !



بچه های دانشگا رو از روی محل نشستن سر کلاس طبقه بندی میکنم.
ردیف اول :حال به هم زن
وسطی ها :یه سلام علیکی داریم
ته کلاس :دمشون گرم.
اونایی که اصن کلاس نمیان: اینا رفیقمن



در خونه رو میزدن!
دخدر داییم ۵ سالشه!
جواب داد : کیه!؟
زن همسایه مون پشت در به شوخی گفت: منم منم مادرتون!
من رفتم در رو باز کردم, بنده خدا میخواس سکته کنه!
گفت : ببخشید مادرتون هستن؟ گفتم : نع ، فقط من و حبه انگور هستیم  :)))



خیلی بده یه آهنگ عشقولانه یاده ۵ ۶ نفر بندازتت تمرکزتو رو آهنگ از دست میدی !



کار از فرهنگ سازی گذشته
باس منقرض شیم یه گونه جدید بیاد !



شمام وقتی یه ادکلن گرون قیمت میخرین ، هربار که استفاده میکنین
یه نگا بهش میندازین که یه وقت تموم نشه؟!
یا من فقط اینجوریم!؟



 یکی نیست به بعضیا بگه انقدر به اون تیپ و قیافت نناز
ما به اون آدامس ۵۰ تومنیا هم میگیم شیـــــــــک !



رفتم کتاب فروشی میگم بوف کور دارین؟
میگه کتابشو؟
گفتم : پ ن پ خودشو ، یه فرد خیر پیدا شده که حاضر تمامِ هزینه های درمانشو متقبل شه…..!



بعضی دخترا اصلا” گریه نمیکنن حتی اگه شکست عشقی بخورن
نه اینکه سنگ باشن نه
ریمل گروونه !



دیشب سوار پورشه ام شده بودم و توخیابون دور میزدم باهاش
یهو یکی پرید جلو ماشین تا خواستم ترمز کنم پام گرفت به لحاف و پاره شد!



یکی از بهترین احساس های دنیا :
از خواب بیدار بشی و نگران این باشی که الان وقت بیدار شدنت بوده
ولی ببینی که هنوز ۲ ساعت مونده و میتونی بازم بخوابی …
خداییش بد میگم !؟



اصلا شور و شعف خاصی توی جمله “دیدی گفتم” وجود داره !
لامصب یه جور احساس دانایی خفن به آدم دست میده اون لحظه !



با دختری که میگه “میسیییی” به جای “مرسی” باید درجا قطع رابطه کرد
چون تا بیای براش توضیح بدی که نگو “میسییی”
بهت میگه “چلااااااا؟؟”



رفیقم رفته دسشویی -یهو داد زد “واااااایییی”
گفتم چی شد؟ گفت :”مسواکم افتاد تو اون سوراخه!
بهش گفتم خونسرد باش بابا -فک کردم چی شده!
دیدم خیلی خونسرد اومد مسواکشو شست -گذاشت دهنش!
–نمیدونستم اینقد حرفام تاثیر گذار میتونه باشه !



یکی از اعصاب خورد کن ترین کارایی که یه پدر و مادر میتونن
بکنن اینه که وقتی پای کامپیوتر نشستی بیاد پشتت وایسه
و الکی دنبال یه چیزی بگرده !



آقا تا دیروز فک میکردم فقط منم که میرم توالت ۳۰ نفر به گوشیم زنگ میزنن:)
دیروز رفتم یه توالت عمومی
یه لحظه فکر کردم اومدم مخابرات:)
یکیشون که فکر کنم تو توالت چند تا معامله با گوشی انجام داد !



یکی از شیرین ترین لحظه های دوران مدرسه این بود که
ناظم یا معلم پرورشی سر زنگ ریاضی میومد در کلاس
میگفت بچه های گروه سرود میتونن برن!
یادش گرامی باد  :) 

مجیدقزوین بازدید : 18 دوشنبه 02 بهمن 1391 نظرات (0)

معلم زن اسپانیایی داشت به شاگرداش توضیح میداد که اسامی در زبان اسپانیایی برخلاف انگلیسی مذکر و مونث هستند
برای مثال اسب مونث هستش و مداد مذکر
یک دانش آموز پرسید "جنسیت کامپیوتر چیه"
معلم بجای جواب دادن کلاس را به دو دسته تقسیم کرد: آقایان و خانمها
و از آنها خواست خودشان تصمیم بگیرند که آیا کامپیوتر مذکر است یا مونث.

از هر گروه خواسته شد 4 دلیل برای توصیه شان بیاورند:
گروه آقایان تصمیم گرفتند که جنسیت کامپیوتر قطعا باید مونث باشه
 
 چون:

     هیچ کس غیر از سازندگانشان از منطق داخلیشان سر در نمی آورد

    زبان فطریشان برای هیچ کس غیر از خودشان قابل درک نیست

    حتی کوچکترین اشتباه در حافظه طولانی مدتشان باقی می ماند

    به محض اینکه به یکی از اونها تعهدی پیدا کردی، میفهمی که نصف حقوقت رو باید خرج لوازم جانبیش کنی.


گروه خانمها به این نتیجه رسیدند که کامپیوتر باید مذکر باشد چون:

    اگه بخواهی بهشون بگی کاری رو انجام بدن، اول باید روشنشون کنی

    اونها اطلاعات زیادی دارند اما هنوز خودشون نمی تونن فکر کنن

    از اونها انتظار حل مشکلات می ره، اما نصف اوقات خودشون مشکلن؛

به محض اینکه نسبت به یکیشون تعهدی پیدا می کنی، می فهمی اگه یکمی دیگه صبر کرده بودی، یک مدل بهتری میتونستی داشته باشی

به نظر شما چی ؟ مؤنث یا مذکر؟
مجیدقزوین بازدید : 12 دوشنبه 02 بهمن 1391 نظرات (0)

وقتی سر کلاس درس نشسته بودم تمام حواسم متوجه دختری بود که کنار دستم نشسته بود و اون منو “داداشی” صدا می کرد .

به اون خیره شده بودم و آرزو می کردم که عشقش متعلق به من باشه . اما اون توجهی به این مساله نمیکرد .

آخر کلاس پیش من اومد و جزوه جلسه پیش رو خواست . من جزومو بهش دادم .بهم گفت:”متشکرم”.

میخوام بهش بگم ، میخوام که بدونه ، من نمی خوام فقط “داداشی” باشم .

من عاشقشم . اما… من خیلی خجالتی هستم ….. علتش رو نمیدونم .

تلفن زنگ زد .خودش بود . گریه می کرد. دوستش قلبش رو شکسته بود.

از من خواست که برم پیشش. نمیخواست تنها باشه. من هم اینکار رو کردم. وقتی کنارش نشسته بودم.

تمام فکرم متوجه اون چشمهای معصومش بود. آرزو میکردم که عشقش متعلق به من باشه.

بعد از ۲ ساعت دیدن فیلم و خوردن ۳ بسته چیپس ، خواست بره که بخوابه ، به من نگاه کرد و گفت :”متشکرم ” .

روز قبل از جشن دانشگاه پیش من اومد. گفت :”قرارم بهم خورده ، اون نمیخواد با من بیاد” .

من با کسی قرار نداشتم.

ترم گذشته ما به هم قول داده بودیم که اگه زمانی هیچکدوممون برای مراسمی پارتنر نداشتیم با هم دیگه باشیم

درست مثل یه “خواهر و برادر” . ما هم با هم به جشن رفتیم. جشن به پایان رسید .

من پشت سر اون ، کنار در خروجی ، ایستاده بودم ، تمام هوش و حواسم به اون لبخند زیبا و اون چشمان همچون کریستالش بود.

آرزو می کردم که عشقش متعلق به من باشه ، اما اون مثل من فکر نمی کرد و من این رو میدونستم ، به من گفت :”متشکرم ، شب خیلی خوبی داشتیم ” .

یه روز گذشت ، سپس یک هفته ، یک سال … قبل از اینکه بتونم حرف دلم رو بزنم روز فارغ التحصیلی فرا رسید

من به اون نگاه می کردم که درست مثل فرشته ها روی صحنه رفته بود تا مدرکش رو بگیره

میخواستم که عشقش متعلق به من باشه. اما اون به من توجهی نمی کرد ، و من اینو میدونستم

قبل از اینکه خونه بره به سمت من اومد ، با همون لباس و کلاه فارغ التحصیلی

با وقار خاص و آروم گفت تو بهترین داداشی دنیا هستی ، متشکرم.

میخوام بهش بگم ، میخوام که بدونه ، من نمی خوام فقط “داداشی” باشم .

من عاشقشم . اما… من خیلی خجالتی هستم ….. علتش رو نمیدونم .

نشستم روی صندلی ، صندلی ساقدوش ، اون دختره حالا داره ازدواج میکنه

من دیدم که “بله” رو گفت و وارد زندگی جدیدی شد.

با مرد دیگه ای ازدواج کرد. من میخواستم که عشقش متعلق به من باشه.

اما اون اینطوری فکر نمی کرد و من اینو میدونستم

اما قبل از اینکه بره رو به من کرد و گفت ” تو اومدی ؟ متشکرم”

سالهای خیلی زیادی گذشت ...

به تابوتی نگاه میکنم که دختری که من رو داداشی خودش میدونست توی اون خوابیده

فقط دوستان دوران تحصیلش دور تابوت هستند

یه نفر داره دفتر خاطراتش رو میخونه

دختری که در دوران تحصیل اون رو نوشته

این چیزی هست که اون نوشته بود:

” تمام توجهم به اون بود.

آرزو میکردم که عشقش برای من باشه.

اما اون توجهی به این موضوع نداشت و من اینو میدونستم.

من میخواستم بهش بگم ، میخواستم که بدونه که نمی خوام فقط برای من یه داداشی باشه.

من عاشقش هستم.

اما …. من خجالتی ام … نمی‌دونم … همیشه آرزو داشتم که به من بگه دوستم داره. ….

ای کاش این کار رو کرده بودم ……………..”

مجیدقزوین بازدید : 21 دوشنبه 02 بهمن 1391 نظرات (0)

عاشق اسمم می شوم


وقتی

تو صدایم می کنی . . .

.

.

.

شاید برایت عجیب باشه این همه آرامشم

خودمانی میگویم ، به آخر که برسی فقط نگاه میکنی . . .

.

.

.

غمگینم مثل عکسی در اعلامیه ی ترحیم که خنده اش همه را می گریاند . . .

.

.

.

سرنوشتم چیز دیگر را روایت میکند / بی تعارف این دلم خیلی هوایت میکند

قلب من با هر صدا با هر تپش با هر سکوت / غرق در خون یکنفس دارد دعایت میکند . . .

.

.

.

آرامـــش یعنــــی :

هـر وقت قهـــر کــــردی

مطمئــــن بـــاشـی کـــه تـــا آشتـــی کنـــی هیـــچ کسی جـــات رو نمی گیــــــره

.

.

.

عاشقانه هایم همه رابه زانو زده !

توبه عشق چه کسی ایستاده ای . . .

.

.

.

دوست داشتن ساده است و باور کردنش سخت

تو ساده باور کن ، که سخت دوستت دارم . . .

.

.

.

دیگر پیام هایت نمیرسند

سیم بانان را خبرکن !

شاید کاجی افتاده باشد . . .

.

.

.

چقدر کم توقع شده ام

نه آغوشت را می خواهم نه یک بوسه نه دیگر بودنت را..

همین که بیایی و از کنارم رد شوی کافیست

مرا به آرامش می رساند....

حتی اصطحکاک سایه هایمان... کافیست

.

.

.

خدایا

بت بود ؛ "بت شکن" فرستادی

من پر از بغضم "بغض شکن" هم داری . . . ؟

.

.

.

عطر های گرون قیمت رو ول کن ، آدم باید بوی اعتماد بده . . .

.

.

.

جای خالیت را انقدر باچشمان آب خواهم داد

که بازکنارم سبزشوی . . .

.

.

.



دوستی میوه ی درختانی است که در روح غنی عشق کاشته میشود

و با مراقبت محبت آمیز و درک متقابل پرورش می بایند . . .

.

.

.

کاش میشد در آسمان ها پر کشید / چون عقابی ابرها را هم درید

پر کشید و در حضورت جان سپرد / لحظه ی آخر دو چشمان تو دید . . .

.

.

.



زمان است که وفاداری را ثابت میکند ، نه زبان . . .

.

.

.

ﻟﮑﻨﺖ ﺯﺑﺎﻥ ﻫﻢ ﺑﻬﺎﻧﻪ ﯼ ﺧﻮﺑﯿﺴﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺰﻩ ﻣﺰﻩ ﮐﺮﺩﻥ ﺍﺳﻤﺖ . . .

.

.

.



عشــق

همین خنده های ساده ی توست

وقتی با تمام غصه هایت میخندی

تا از تمام غصه هایم

رها شوم . . .

.

.

.

یکی نوشت یکی خوند / بازم نوشت بازم خوند

اخرش اونی که نوشت مرد / اما اونیکه میخوند موند

حالامن مینویسم توبخون / من میمیرم توبمون

.

.

.

عمری فرشته هم که باشی

یک اشتباه ...

فقط کافی است یک اشتباه از تو ببینند


تا از تو ابلیس بسازند . . .

.

.

.

تا تو هستی که دستانم را بگیری

آرزو میکنم هر روز زمین بخورم

کاش تابستانها هم برفی بود . . .

.

.

.



مقصر خود ماییم

عشق را به کسانی ارزانی میکنیم که

از زندگی ، جز آب و علف روزانه، نه میفهمند , نه میخواهند . . .

.

.

.

آدمی را دیدم با سایه ی خود درد و دل میکرد

چه رنجی میکشد او وقتی هوا ابریست . . .

.

.

.

آدم ها برای هم سنگ تمام می گذارند ، اما نه وقتی که در کنارشان هستی ، نه

آنجا که در میان خاک خوابید ، سنگ را تمام می گذارند و می روند . . .

.

.

.

باید به بعضی ها گفت : ناراحت چی هستی؟

دنیا که به آخر نرسیده ، من نشد ، یکی دیگه ! تو که عادت داری . . .

.

.

.

درد دل کـه می کنــی

ضعـف هـایـت، دردهـایــت را می گـذاری تـوی سیـنی؛

و تعـارف می کـنی کـه هـر کـدامـش را کـه می خواهنــد بــردارنـد؛

تیــز کننــد ...

تیــغ کننــد ...

و بــزننـد بـه روحـت

.

.

.



آدم گاهی چه گرم می شود

به یک " هستـــــــــــــــــــــم " ؛

به یک " نتــــــــــــــــــــــــرس " ،

به یک " نـــــــــــــــــــــــوازش " !

به یک " آغـــــــــــــــــــــــوش" ...

.

.

.

مجیدقزوین بازدید : 21 دوشنبه 02 بهمن 1391 نظرات (0)
بنازم به ناز کسی که ننازد به ناز خویش
ما را نیازی به ناز نازفروشان نیست

::
::
::
::

به اندازه دیوونه های دیوونه خونه ، دیوونه وار دیوونتم دیوونه !

::
::
::
::

دوست داشتن دل می خواد نه دلیل پس دوستت دارم بی دلیل . . .

::
::
::
::

دستم را بگیر . . . ! ببر . . . !
به دور دست هایی که در دسترس هیچ . . . !
دستی نباشم . . . !

::
::
::
::

شبی از شبها تو به من گفتی که شب باش !
من که شب بودم و شب هستم و شب خواهم بود ،
به امیدی که تو فانوس شب من باشی . . .

::
::
::
::

ز چشمت چشم آن دارم ، که از چشمم نیاندازد
به چشمانی که چشمانم ، به چشمان تو مینازد
زکات چشم ، چشمی سوی چشم ما کن
که چشمم را بجز چشمت ، دگر چشمی نمی سازد . . .

::
::
::
::

قرارمون این نبود ، قرار بود برای برقراری یکدیگر بکوشیم
نه برای بی قراری ، حالا که از من دوری بدجوری بی قرارتم . . .

::
::
::
::

در بودنت به نبودنت و نبودنت ، به بودنت می اندیشم . . .
ای بود و نبود من . . . !

::
::
::
::

فکر تنهایی نباش تنهایی خودش تنهاست ، تنها به فکر کسی باش که بی تو تنهاست …

::
::
::
::

عادت کن که عادت نکنی ، که اگه عادت کنی نمی تونی عادت نکنی !

::
::
::
::

به خاطر خاطره هایت ، خاطرت در خاطرم ،
خاطره انگیز ترین خاطره هاست . . .

::
::
::
::

گرچه همه بودند . . .
اما تو که نبودی ، بودن ِ همه نبودن بود ، تا بودن . . .
تو نبودی و من در فزاقت ، تمام خلوتم را با خودم تقسیم کردم . . .

::
::
::
::

بهتر بودن ، بهتر از اینه که وانمود کنی که بهترینی . . .

::
::
::
::

یادم باشه که یادت باشه که یادم بیاری که یادت بدم که یاد بگیری
که همیشه به یادتم و یادت هیچ وقت از یادم نمیره اینو یادت نره . . . !

::
::
::
::

یادته یادم دادی یادت باشم ؟
حالا یادت باشه یادت نره به یادتم . . .

::
::
::
::

وقتی قرار شد من بی قرار تو باشم ، ناگهان تو تنها قرار زندگی ام شدی !

::
::
::
::

در تنهاترین تنهاییم تنهای تنهایم گذاشتی .
الهی تنهاترین تنها کست در تنها ترین تنهاییت تنهای تنهایت گذارد . . .

::
::
::
::

گاهی دلم بی هوا ، هوایت را می کند . . .
هوای تو ، تویی که هیچ وقت هوایم را نداشتی !

::
::
::
::

وقتی تو نیستی همه نیستن ! نه که نیستن ؛ هستن ، ولی مثل تو نیستن . . .

::
::
::
::

زندگی زیباست ، که گاه خاطره ای در میان خاطره ها ،
خاطره ی خاطره ها می گردد ...
مجیدقزوین بازدید : 11 دوشنبه 02 بهمن 1391 نظرات (0)

در زندگی نه هدفی دارم نه مسیری، نه منظوری و نه حتی معنایی

اما شادم و این نشان می دهد که یک جای کار ایراد دارد . . .

(چارلز شولز)

.

.

.

بی سوادان قرن ۲۱ کسانی نیستند که نمی توانند بخوانند و بنویسند

بلکه کسانی هستند که نمی توانند آموخته های کهنه را دور بریزند و دوباره بیاموزند

(الوین تافلر)

.

.

.

مـرد شدن حـاصل یـک لقـاح اتفـاقی ست

امــا مـرد بار آمــدن و زیستــن

حاصل تلاش و غلبــه بر سختــی هــاست،

و مـردی جـاودانه شدن ...

حـاصل یک عــمر نیــک نـــامی ست . . .

.

.

.

زندگی مثل آب توی لیوانه ترک خورده میمونه

بخوری تموم میشه

نخوری حروم میشه

از زندگیت لذت ببر چون در هر صورت تموم میشه . . .

.

.

.

به شخصیت خود..... بیشتر از آبرویتان اهمیت دهید

زیرا شخصیت شما... جوهر وجود شماست.. و آبرویتان

تصورات دیگران نسبت به شما است . . .

.

.

.

مردای واقعی؛ زیباترین دختر دنیا رو دوست ندارن

اونا دختری رو دوست دارند که بتونه دنیاشون رو به زیباترین شکل بسازه . . .

.

.

.

وقتی که حرف می زنیم بیشتر می خواهیم خودمان را قانع کنیم تا دیگران را

کسی که قانع شده باشد، کسی که به اندیشه های خود ایمان داشته باشد، اصلا حرف نمی زند . . .

.

.

.

باران که میبارد همه پرندها به دنبال سر پناهند

اماعقاب برای اجتناب از خیس شدن بالاتراز ابرها پرواز میکند

این دیدگاه است که تفاوت را خلق میکند . . .

.

.

.

مشکل فکر های بسته این است که دهانشان پیوسته باز است . . .

.

.

.

روزی برای بعضی آدم ها تنها یک خاطره خواهید بود

تلاش کنید که لااقل خاطره ای خوش باشید . . .

.

.

.

یادم باشد زمان بهترین استاد است

یادم باشد قبل از هر کار با انگشت به پیشانیم بزنم تا بعدا با مشت بر فرقم نکوبم

یادم باشد با کسی انقدر صمیمی نشوم شاید روزی دشمنم شود

یادم باشد با کسی دشمنی نکنم شاید روزی دوستم شود . . .

.

.

.

کـــــــــــم بــاش ، از کم بودنت نتــــــــرس

اونی که اگـه کم باشی ولــــــــت میکنه

همونه که اگه زیـــاد باشی حیفو میلت میکنه . . .

.

.

.

یک درخت هرچقدر هم که بزرگ باشد با یک دانه آغاز میشود

طولانی ترین سفرها با اولین قدم . . .

(لائوتسه)

.

.

.

انســـــــــانهاى بــــــزرگ ،دو دل دارنــــــــد

دلـــــى که درد مى کشـــــــــــد و پنهـــــــــــــــان است

و دلـــــــــــــــى که میخندد و آشکـــــــــــــــار است . . .

.

.

.

دوست واقعی کسی است... که در کنارش جرات داشته باشی خودت باشی . . .

.

.

.

وقتی کسی با شما مانند یک گزینه رفتار میکند

با خارج کردن خودتان از معادله به او کمک کنید تا انتخاب هایش را محدود کند

به همین سادگی . . .

.

.

.

از دونفر همیشه بترس :

کسی که هیچ چیز برای از دست دادن ندارد

و کسی که به هیچ چیزی اعتقاد ندارد . . .

.

.

.

یک ابله تحصیل کرده از یک ابله بی سواد ابله تر است . . .

(مولیر)

.

.

.

وقتی به یکی زیادی تو زندگیت اهمیت بدی

اهمیتتو تو زندگیش از دست میدی

به همین راحتی

و رابطتون سنگ بندازین تا متوجه عمقش بشین . . .

.

.

.

این روزها هوا خیلی غبار گرفته

گرگ را ار سگ نمیتوان تشخیص داد

هنگامی گرگ را می شناسیم

که دریده شده ایم . . .

.

.

.

به اندازه ی باورهای هر کسی ؛ با او حرف بزن

بیشتر که بگویی ، تو را احمق فرض خواهد کرد . . .

عضویت در سایت

عضویت

تعداد صفحات : 153

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 1528
  • کل نظرات : 9
  • افراد آنلاین : 4
  • تعداد اعضا : 19
  • آی پی امروز : 118
  • آی پی دیروز : 75
  • بازدید امروز : 158
  • باردید دیروز : 200
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 158
  • بازدید ماه : 900
  • بازدید سال : 23,844
  • بازدید کلی : 77,267